part: 34
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
▪ویو انالی▪
گوشیی نداشتم
برا گذروندن وقتم رفتم حموم و دوش گرفتم
امدم بیرون موهامو خشک کردم و بافتم
عه راستی موهام تازه به بالایه باسنم رسیده
خیلی دوست داشتم موهام تا رونام باشه ولی فعلا تا بالایه باسنه ولی خوب خوبه
لباس راحتی پوشیدم ولی خدایی خیلی خوشگل بود
پایین موهام و باز گزاشتم و بالاشو بستم و چند تار موم و انداختم جلوم
وای خیلیی خوب شد
به لوازم ارایش نگاه کردم من که الان قصد ارایش ندارم
ولی
مژه فر کن و برداشتم استفاده کردم
با یه برق لb حرارتی
خوب دیگه بهتره برم بیرون تا بیشتر ادامه ندادم
از اتاق خارج شدم
تهیونگ نبودش باید بگم انگار برایه عقد خیلی عجله داشت اااااایییی
رو کاناپه نشستم
که چشمم به اون دختره که صبح بیدارم کرد افتاد مطمعنم تازه وارده ولی خیلی راحت صحبت نمیکنه؟ اجوما با سن زیادش به تهیونگ میگه ارباب اون وقت این...
تلوزیون و روشن کردم شبکه هارو رد کردم
ولی همشون سریال بودن که تا من از اول شروع نکنم متوجه فیلم نمیشم برا همین به شبکه بچه ها رسیدم
اخ جوووننن کارتووننن( ادمینتون کارتونایه خارجی همچیو دیده😎)
اسم انیمیشنی که نشون میداد نینجا چهار خونه ایی بود
کنترول و کنار گذاشتم و دیدنشو شروع کردم
خوب بود قشنگ تر از فیلما
نمیدونم با اینکه دیگه سنم داره زیاد میشه بازم نمیتونم از انیمیشن دل بکنم
خلاصه پشت سر هم سه چهارتا کارتونی نگاه کردم که دیگه مغزم نکشید و خسته شدم
تلوزیون و خاموش کردم
برم پیش اجوما؟؟
ارععع
وارد اشپز خونه شدم که اجوما
داشت با بقیه حرف میزد درباره غذا
انا: اجومااا
برگشت طرفم و با لبخند
اجوما: جونم دخترم؟
انا: میشه منم یکم کمکتون کنم؟ خسته شدم از الافی
اجوما: اخه ارباب...
انا: اربابتون گفت که من داخل خونه هر کاری بخوام میتونم بکنم
اجوما: باشه...پس برایه شام کمک میکنی؟
انا: اشپزییی؟؟؟؟( ذوق)
اجوما: ارع
انا: چشممم
استینام و بالا دادم
تو درست کردن ۳ نوع غذا کمک کردم و چون اولین اشپزیم بود عین خر ذوق کرده بودم
▪ویو انالی▪
گوشیی نداشتم
برا گذروندن وقتم رفتم حموم و دوش گرفتم
امدم بیرون موهامو خشک کردم و بافتم
عه راستی موهام تازه به بالایه باسنم رسیده
خیلی دوست داشتم موهام تا رونام باشه ولی فعلا تا بالایه باسنه ولی خوب خوبه
لباس راحتی پوشیدم ولی خدایی خیلی خوشگل بود
پایین موهام و باز گزاشتم و بالاشو بستم و چند تار موم و انداختم جلوم
وای خیلیی خوب شد
به لوازم ارایش نگاه کردم من که الان قصد ارایش ندارم
ولی
مژه فر کن و برداشتم استفاده کردم
با یه برق لb حرارتی
خوب دیگه بهتره برم بیرون تا بیشتر ادامه ندادم
از اتاق خارج شدم
تهیونگ نبودش باید بگم انگار برایه عقد خیلی عجله داشت اااااایییی
رو کاناپه نشستم
که چشمم به اون دختره که صبح بیدارم کرد افتاد مطمعنم تازه وارده ولی خیلی راحت صحبت نمیکنه؟ اجوما با سن زیادش به تهیونگ میگه ارباب اون وقت این...
تلوزیون و روشن کردم شبکه هارو رد کردم
ولی همشون سریال بودن که تا من از اول شروع نکنم متوجه فیلم نمیشم برا همین به شبکه بچه ها رسیدم
اخ جوووننن کارتووننن( ادمینتون کارتونایه خارجی همچیو دیده😎)
اسم انیمیشنی که نشون میداد نینجا چهار خونه ایی بود
کنترول و کنار گذاشتم و دیدنشو شروع کردم
خوب بود قشنگ تر از فیلما
نمیدونم با اینکه دیگه سنم داره زیاد میشه بازم نمیتونم از انیمیشن دل بکنم
خلاصه پشت سر هم سه چهارتا کارتونی نگاه کردم که دیگه مغزم نکشید و خسته شدم
تلوزیون و خاموش کردم
برم پیش اجوما؟؟
ارععع
وارد اشپز خونه شدم که اجوما
داشت با بقیه حرف میزد درباره غذا
انا: اجومااا
برگشت طرفم و با لبخند
اجوما: جونم دخترم؟
انا: میشه منم یکم کمکتون کنم؟ خسته شدم از الافی
اجوما: اخه ارباب...
انا: اربابتون گفت که من داخل خونه هر کاری بخوام میتونم بکنم
اجوما: باشه...پس برایه شام کمک میکنی؟
انا: اشپزییی؟؟؟؟( ذوق)
اجوما: ارع
انا: چشممم
استینام و بالا دادم
تو درست کردن ۳ نوع غذا کمک کردم و چون اولین اشپزیم بود عین خر ذوق کرده بودم
۴۶.۱k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.