شرطا رسید پارت ۱۱۰
اومد وسط حرفم و گفت:
- عزيزم از امروز من و نيلي صدا کن.
- آخه...
- خواهش مي کنم دختر عزيزم.
- چشم نيلي جون.
باباي آرتان گفت:
- نيلي جان اين قدر عروسم و سر پا نگه ندار لطفا.
با باباي آرتان هم دست دادم و باباش با عشق پيشونيم رو بوسيد. بعد از اون نوبت به عموش و زن عموش رسيد که هر دو جوون بودن و بعدا فهميدم يه دختر يازده ساله دارن فقط. وقتي همه اومدن تو، تازه آرتان افتخار داد و وارد شد. خواستم به تلافي کاري که کرده بود بهش محل نذارم و برم بشينم، ولي ديدم زير ذره بين هستم. براي همين هم بدون اين که نگاش کنم، سبد گل و از دستش گرفتم و گفتم:
- چرا زحمت کشيدين؟
- زحمتي نبود.
خیلی کمه میدونم
- عزيزم از امروز من و نيلي صدا کن.
- آخه...
- خواهش مي کنم دختر عزيزم.
- چشم نيلي جون.
باباي آرتان گفت:
- نيلي جان اين قدر عروسم و سر پا نگه ندار لطفا.
با باباي آرتان هم دست دادم و باباش با عشق پيشونيم رو بوسيد. بعد از اون نوبت به عموش و زن عموش رسيد که هر دو جوون بودن و بعدا فهميدم يه دختر يازده ساله دارن فقط. وقتي همه اومدن تو، تازه آرتان افتخار داد و وارد شد. خواستم به تلافي کاري که کرده بود بهش محل نذارم و برم بشينم، ولي ديدم زير ذره بين هستم. براي همين هم بدون اين که نگاش کنم، سبد گل و از دستش گرفتم و گفتم:
- چرا زحمت کشيدين؟
- زحمتي نبود.
خیلی کمه میدونم
۳.۳k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.