پارت ۵:)
شب شد
من : من میرم بخوابم شب بخیر
جونگ کوک : میشه باهم بخوابیم؟
من : باشه ولی چرا؟
جونگ کوک : تنهایی خوابم نمیبره
رفتیم بالا جونگ کوک لباسشو در آورد
من : یااا چرا لباستو در میاری؟
جونگ کوک : من عادت دارم موقع خواب لباسمو در بیارم
من : آها باش
دراز کشیدیم رو تخت
جونگ کوک : بیا بغلم!
آب دهنمو قورت دادم رفتم بغلش دستشو دور کمرم حلقه کرد و دستشو یکم برد بالا تر و دستشو گذاشت رو سینه هام یکم تکون خوردم جونگ کوک فهمید و محکم تر از قبل منو تو بغلش فشار داد!
سینه هام درد گرفت برگشتم میخواستم بگم دستشو برداره که لباشو گذاشت رو لبام و محکم میبوسید اولش تعجب کردم ولی بعد همراهیش کردم نمیدونم ولی این حسو دوست داشتم انقدر محکم بوسید که لبم خون اومد
من : آه لبم خون اومد
جونگ کوک بدون توجه لبامو مک میزد هر دومون نفس کم آوردیم و ازم جدا شد
جونگ کوک : لبات مزه کاکائو میده
من : لبای تو مزه توت فرنگی میده
منو گرفت تو بغلش و تا هر دومون خوابیدیم
صبح بود بیدار شدم دیدم جونگ کوک خوابه
من : چقدر کیوت خوابیده لپاشو بکشم!
جونگ کوک : چرا بیداری شدی
من : عه تو خواب نبودی
جونگ کوک : من بدون تو نمی خوابم
من : پاشو بریم صبحونه بخوریم
رفتیم پایین
جونگ کوک : چی میخوری؟
من : من گشنم نیست فقد قهوه میخورم
جونگ کوک : منم گشنم نیست پس برات قهوه میارم
قهوه رو آورد و منم داشتم میخوردم جونگ کوک دستشو گذاشته بود زیر چونش و داشت منو نگا میکرد
من : چرا نگام میکنی زشت شدم؟
جونگ کوک : شبیه فرشته هایی اخه خیلی کیوت میخوری
من : من کیوت میخورم؟!!!
جونگ کوک : خیییییییلی کیوت
رفتم اتاقم رفتم بالکن و داشتم به بیرون نگا میکردن دستی رو کمرم حس کردم جونگ کوک بود دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود
جونگ کوک : به کجا نگا میکنی ا.ت
من : هیجا بیرون
جونگ کوک : میخوای بریم بیرون؟
من : کجا مثلا
جونگ کوک : هر جا تو بگی
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
من : من میرم بخوابم شب بخیر
جونگ کوک : میشه باهم بخوابیم؟
من : باشه ولی چرا؟
جونگ کوک : تنهایی خوابم نمیبره
رفتیم بالا جونگ کوک لباسشو در آورد
من : یااا چرا لباستو در میاری؟
جونگ کوک : من عادت دارم موقع خواب لباسمو در بیارم
من : آها باش
دراز کشیدیم رو تخت
جونگ کوک : بیا بغلم!
آب دهنمو قورت دادم رفتم بغلش دستشو دور کمرم حلقه کرد و دستشو یکم برد بالا تر و دستشو گذاشت رو سینه هام یکم تکون خوردم جونگ کوک فهمید و محکم تر از قبل منو تو بغلش فشار داد!
سینه هام درد گرفت برگشتم میخواستم بگم دستشو برداره که لباشو گذاشت رو لبام و محکم میبوسید اولش تعجب کردم ولی بعد همراهیش کردم نمیدونم ولی این حسو دوست داشتم انقدر محکم بوسید که لبم خون اومد
من : آه لبم خون اومد
جونگ کوک بدون توجه لبامو مک میزد هر دومون نفس کم آوردیم و ازم جدا شد
جونگ کوک : لبات مزه کاکائو میده
من : لبای تو مزه توت فرنگی میده
منو گرفت تو بغلش و تا هر دومون خوابیدیم
صبح بود بیدار شدم دیدم جونگ کوک خوابه
من : چقدر کیوت خوابیده لپاشو بکشم!
جونگ کوک : چرا بیداری شدی
من : عه تو خواب نبودی
جونگ کوک : من بدون تو نمی خوابم
من : پاشو بریم صبحونه بخوریم
رفتیم پایین
جونگ کوک : چی میخوری؟
من : من گشنم نیست فقد قهوه میخورم
جونگ کوک : منم گشنم نیست پس برات قهوه میارم
قهوه رو آورد و منم داشتم میخوردم جونگ کوک دستشو گذاشته بود زیر چونش و داشت منو نگا میکرد
من : چرا نگام میکنی زشت شدم؟
جونگ کوک : شبیه فرشته هایی اخه خیلی کیوت میخوری
من : من کیوت میخورم؟!!!
جونگ کوک : خیییییییلی کیوت
رفتم اتاقم رفتم بالکن و داشتم به بیرون نگا میکردن دستی رو کمرم حس کردم جونگ کوک بود دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود
جونگ کوک : به کجا نگا میکنی ا.ت
من : هیجا بیرون
جونگ کوک : میخوای بریم بیرون؟
من : کجا مثلا
جونگ کوک : هر جا تو بگی
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
۸۶.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.