🍷...ܢܚ݅ܢ̣ߺ ࡅ߳ߊ ܝ ࡅ࡙ܭȶ²℘...🍷
یکدفعه با برخورد ماشین به من صدا شکستن تک تک استخوانهام رو به وضوح شنیدم؛ لحظهایـ بعد دنیا جلو چشمهام تیره و تاریک شد! راننده ماشین باسرعت از ماشین پیاده شد و با استرس و اضطراب با آمبولانس تماس گرفت و آدرس آن محل رو داد؛ راننده ماشین از ترس بعد از اینکه با آمبولانس تماس گرفت؛ سوار ماشین خود شد و باسرعت آن محل رو ترک کرد! تقریباً بعد از چند دقیقه آمبولانس رسید و با چند معاینه توسط پرستارها، ا٫ت رو با استفاده از بلانکارد سوار آمبولانس کردند! بالـاخره آمبولانس بعد از چند دقیقه به بیمارستان رسید و ا٫ت همچنان بیـهوش بود! در همینحین یک دکتر ا٫ت رو معاینه کرد و دستور داد تا ا٫ت رو به اتاق عمل ببرند! پرستارها هم بعد از اینکه لوازمات شخصیـ ا٫ت رو از داخلـ جیبها برداشتند؛ با استفاده از تخت چرخدار، ا٫ت رو به سمت اتاق عمل هدایت کردند! دکتر: شما "پرستار بخشـ اطلاعات" تلفن بیمار رو چک کنید و با خانواده بیمار تماس بگیرید و به آنها خبر بدید! پرستار هم آخرین تماس رو چک کرد و بدون مکث شماره رو گرفت! تقریباً بعد از چند بوق بالـاخره تماس برقرار شد! بکهیون: سلام، خوبیـ؟! چه عجب بعد از مدتها یک تماس... پرستار: شما صاحب تلفن رو میـشناسید؟! بکهیون: شما؟! مـ...منظور شما چیه؟! پرستار: صاحب این تلفن تصادف کردند و شما آخرین مخاطب تماسها دریافتیـ شخص بودید! شما میـتونید به خانواده بیمار اطلاع بدید؟! بیمار در بیمارستان سنگجیـ پایک هستند! بکهیون: مـ...من الـان خود ام رو به بیمارستان میـرسونم! بکهیون باسرعت یک دست لباس جین پوشید و به سمت پارکینگ خانه خود حرکت کرد! سوار ماشین خود شد؛ ماشین با یک استارت روشن شد و بکهیون باسرعت هرچه تمام به سمت بیمارستان حرکت کرد! بکهیون بدون اینکه به کسیـ اطلاع بده با اضطرابیـ که داشت خود رو به بیمارستان رسوند! بکهیون وارد بیمارستان شد و باسرعت و نفس نفس زنان خود رو به بخش اطلاعات بیمارستان رسوند! بکهیون: سلام! چند دقیقه پیش یکیـ از پرستارها با من تماس گرفت! ظاهراً دوست ام تصادف کرده... میـخواستم بدونم که بیمار در کدوم بخش هستند؟! پرستار: ببخشید...میـتونم بپرسم که چه ساعتیـ با شما تماس گرفتند؟! بکهیون: اوم...خب فکر میـکنم که نیم ساعت پیشـ بود! پرستار: من با شما تماس گرفتم! بکهیون: حال بیمار چطورِ؟! میـتونم بیمار رو ببینم؟! پرستار: بیمار در اتاقـ عمل هستند! باید چند دقیقهایـ صبر کنید تا عمل بیمار به اتمام برسه... "پرشـ زمانیـ" بکهیون همچنان با اضطراب پشت درِ اتاقـ عمل قدم میـزد و به این فکر میـکرد که چه اتفاقیـ برایـ تو افتادِ؟! چرا تهیونگ همراه تو نبودِ؟! در همینحین یک دکتر از اتاقـ عمل خارجـ شد که بکهیون باسرعت به سمت دکتر رفت! دکتر: شما همراه بیمار هستید؟! بکهیون: بـ...بله دکتر: نسبت شما با بیمار چیه...؟! بکهیون: من دوست بیمار هستم! دکتر: زیاد نگران نباشید! حال بیمار خوبِ و عمل با موفقیت انجام شدِ! فقط...بیمار از ناحیه دست دچار شکستگیـ شده بود که دست بیمار گچ گرفته شد! بیمار هم الـان به بخشـ منتقل میـشوند! شما میـتونید در بخشـ بیمار رو ملاقات کنید! بکهیون: باشه، خیلیـ ممنون! دکتر: خواهشـ میـکنم! فقط چون بیمار آسیب جدیـ ندیده تا چند ساعت دیگر مرخص میـشه...شما میـتونید تا بیمار رو به بخشـ منتقلـ میـکنند کارها ترخیص رو انجام بدید؛ خدانگهدار! بکهیون: خدانگهدار! دکتر از کنار بکهیون رد شد و آن محل رو ترک کرد و در همینحین بکهیون به سمت بخشـ اطلاعات رفت تا کارها ترخیص ا٫ت رو انجام بده..."پرشـ زمانیـ" بکهیون کارها ترخیص رو انجام داد و در همینحین هم ا٫ت رو از اتاقـ عمل به بخش منتقل کردند! بکهیون هم از این اتفاق با خبر شد و باسرعت به سمت بخشـ و اتاقیـ که ا٫ت در آن بستریـ بود، حرکت کرد! اینبار با اضطراب بیشتریـ شروع به دویدن کرد! بالـاخره بکهیون به اتاقـ رسید و باسرعت در اتاقـ رو باز کرد! ⟭⟬از دید ا٫ت⟭⟬ ا٫ت: هوف...چقدر درد دارم..."ناله" خدا رو شکر اتفاق خاصیـ نیفتاد؛ فقط دست ام بود! ولیـ کمر ام هم خیلیـ درد میـکنه..."ناله" تمام این اتفاقها چطور افتاد؟! یعنیـ تههیونگ هم از این جدایـیـ راضیـ بود؟! و... در همینحین به فکر فرو رفته بودم و کلیـ سوالـ بیـ پاسخ در مغز ام بود که یکدفعه...
-
-
-
ܢ̣ܘ ܝ݆ߺߊࡅ࡙ߊࡍ߭ ߊࡅ࡙ࡍ߭ ܝ݆ߺߊܝࡅ߳ߺߺܙ ܝܢܚࡅ࡙ܥࡅ࡙ܩ، ߊܩࡅ࡙ܥࡐߊܝܩܢ ܭܘ ܠܥ̇ࡅ߳ߺߺܙ ܢ̣ܝܥܣ ܢ̣ߊܢܚ݅ࡅ࡙ܥ!
ܦ̇ߊܠࡐ، ܠߊࡅ࡙ܭ ࡐ ܭߊܩࡅ߭ࡅ߳ߺߺܙ ܦ̇ܝߊܩࡐܚ݅ࡍ ࡅ߭ܢܚ݅ܣـღ
༻ܢܚ݅ܝࡈߊߺ ܢ̣ܝߊܨ ܝ݆ߺߊܝࡅ߳ߺߺܙ ܢ̣ܫܥ: 100 ܠߊࡅ࡙ܭ༺
༻ܢ̣ܘ ܥܼܩܫ ܩࡅ߭حܝܦ̇ߺܙ ܣߊ ܢ̣ܝ݆ߺࡅ࡙ࡐࡅ߭ܥࡅ࡙ܥ༺
𝐏𝐚𝐠𝐞:@Chimmy_2008
-
-
-
ܢ̣ܘ ܝ݆ߺߊࡅ࡙ߊࡍ߭ ߊࡅ࡙ࡍ߭ ܝ݆ߺߊܝࡅ߳ߺߺܙ ܝܢܚࡅ࡙ܥࡅ࡙ܩ، ߊܩࡅ࡙ܥࡐߊܝܩܢ ܭܘ ܠܥ̇ࡅ߳ߺߺܙ ܢ̣ܝܥܣ ܢ̣ߊܢܚ݅ࡅ࡙ܥ!
ܦ̇ߊܠࡐ، ܠߊࡅ࡙ܭ ࡐ ܭߊܩࡅ߭ࡅ߳ߺߺܙ ܦ̇ܝߊܩࡐܚ݅ࡍ ࡅ߭ܢܚ݅ܣـღ
༻ܢܚ݅ܝࡈߊߺ ܢ̣ܝߊܨ ܝ݆ߺߊܝࡅ߳ߺߺܙ ܢ̣ܫܥ: 100 ܠߊࡅ࡙ܭ༺
༻ܢ̣ܘ ܥܼܩܫ ܩࡅ߭حܝܦ̇ߺܙ ܣߊ ܢ̣ܝ݆ߺࡅ࡙ࡐࡅ߭ܥࡅ࡙ܥ༺
𝐏𝐚𝐠𝐞:@Chimmy_2008
۳.۸k
۲۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.