تک پارتی از نامی
امروز میخواستی نامی و رو سوپرایز کنی از یه طرف هم دلت برای پسرا تنگ شده بود به خاطر همین تصمیم گرفتی که نهار رو درست کنی و ببری جایی که پسرا تمرین میکردن تا باهم بخورین
نهار رو درست کردی و یوار ماشینت شدی و به طرف مکان مورد نظرت رفتی
ماشینو پارک کردی و پیاده شدی
از یکی از کارکنا پرسیدی که نامجون کجاست
علامت کارکن/
علامت ا/ت*
* ببخشید نامجون کجاست؟
/ اگر برید طبقه ی بالا اتاق تمام اعضا هست و روی هر در اتاق اسم یکی از اعضا نوشته شده
* خیلی ممنون
/ خواهش
رفتی طبقه ی بالا و اتاق نامجون رو پیدا کردی
علامت نامجون-
در زدی
- بفرما تو ( با حالت خستگی)
در رو باز کردی و رفتی توی اتاق
* سلام نامی جونممممم
نامجون رو تخت دراز کشیده بود و تا تو رو دید سریع از رو تخت بلند شد و او مد بغلت کرد
- سلام عزیزم خوش اومدی
* دلم تنگ شده بود برات
- منم خیلی خوب موقعی اومدیا خیلی بهت نیاز داشتم مخصوصا به بغل کردنت
* منممم
خسته شدی ؟
- اهوم خیلی ولی وقتی که تو رو دیدم خستگیم در رفت
* راستی
- جان
* من نهار رو اوردم اینجا خواستم با پسرا دور هم بخوریم
- مرسی جاگیا
بعد اومد بغلت کرد و یه بوسه رو شروع کرد بعد از30 ثانیه از هم جدا شدید
* خب بریم وسایلای نهار رو بیاریم ؟
-بریم عشقم
داشتید میرفتید پایین که یکدفعه صدای نامجونو شنیدی که داره با یه دختر حرف میزنه دختره خیلی لباش باز بود و خیلی به نامجن چسبیده بود و این خیلی عصبانیت میکرد دست به سینه به دیوار تکیه دادی تا حرفاشون تموم شه بعد از چند دقیقه حرفاشون تموم شد و نامجون اومد پیشت
- ببخشید عزیزم
* نه اشکالی نداره
دختره کی بود که اینقدر بهت چسبیده بود؟؟؟ زود بگو
- اون دختره یکی از تهیه کننده هامون بود
*خب ؟؟؟
- دو سه بار صداتو پشت تلفن شنیده بود و ازش خوشش اومده بود و بهم گفت که اگر دوست داشتی زیر صدای اهنگمون باش
* وای نامجون واقعااا؟؟؟
- اره
* عرررررررررررررر( وی خر ذوق میشود:/)
نامجون از این ذوق بچگونت خندش گرفت و گفت
- اره جاگی
حالا قبول میکنی؟؟
* اره اره
- پس بعد ناهار میرم بهش میگم
* باشه فقط نزار زیاد بهت بچسبه
- چشم عشقم
* خب حالا بریم ؟
- بریم عسلم
رفتید و وسایلای نا هار رو پهن کردید
و رفتید تا پس رارو صدا کنین
کوکی: عه بچه ها ا/ت اومده عررررر (اوخوداااااا)
بقیه :وقعا ؟؟؟
کوکی : اره اره
تو و نامجون وارد اتاقی که اعضا بودن شدین اعضا انفدر از اومدن تو خوشحال بودن که همشون یه دفعه اومدن بعلت کردن ( هعی بمیری ا/ت)
- عهههه بسه دیگه زنمو خفه کردینننننن
بقیه :باشه بابا
بعد اینکه با اعضا یکم حرف زدین رفتین که نهار بخورین بعد ناهر اعضا ازت تشکر کردن
- خب بچه ها یه خبر خوب
اعضا :بگو
* ا/ت قراره از این به بعد زیر صدای اهنگامون بشه
ته : واقعا ؟؟
جین : دوربین مخفیه ؟
جیمین : من که باورم نمیشه
هوپی: نامجون داری راست میگی؟
شوگولی : ا/ت این راسته؟؟؟
کوک : اگر واقعیه که خیلی خوبهههه
-و * همزمان اره راسته
اعضا خیلی خوشحال شدن و دوباره اومدن تو رو بغل کردن (دوباره هعی بمیری ا/ت)
جیمین : از نظر من ا/ت صدای خیلی قشنگی داره
بقیه ی پسرا هم موافقت کردن
و بعد از چند ساعت حرف زدن با اعضا از هم خدافظی کردینو اومدین خونتون.
..پایان..
سیلاممم
خوبین؟
اینم از تک پارتی نامی
لطفا لایک کنین
و لطفا لطفا کامنت بزارین
و ببخشید اگر بد شد
دوستتون دارم
خدافظی
نهار رو درست کردی و یوار ماشینت شدی و به طرف مکان مورد نظرت رفتی
ماشینو پارک کردی و پیاده شدی
از یکی از کارکنا پرسیدی که نامجون کجاست
علامت کارکن/
علامت ا/ت*
* ببخشید نامجون کجاست؟
/ اگر برید طبقه ی بالا اتاق تمام اعضا هست و روی هر در اتاق اسم یکی از اعضا نوشته شده
* خیلی ممنون
/ خواهش
رفتی طبقه ی بالا و اتاق نامجون رو پیدا کردی
علامت نامجون-
در زدی
- بفرما تو ( با حالت خستگی)
در رو باز کردی و رفتی توی اتاق
* سلام نامی جونممممم
نامجون رو تخت دراز کشیده بود و تا تو رو دید سریع از رو تخت بلند شد و او مد بغلت کرد
- سلام عزیزم خوش اومدی
* دلم تنگ شده بود برات
- منم خیلی خوب موقعی اومدیا خیلی بهت نیاز داشتم مخصوصا به بغل کردنت
* منممم
خسته شدی ؟
- اهوم خیلی ولی وقتی که تو رو دیدم خستگیم در رفت
* راستی
- جان
* من نهار رو اوردم اینجا خواستم با پسرا دور هم بخوریم
- مرسی جاگیا
بعد اومد بغلت کرد و یه بوسه رو شروع کرد بعد از30 ثانیه از هم جدا شدید
* خب بریم وسایلای نهار رو بیاریم ؟
-بریم عشقم
داشتید میرفتید پایین که یکدفعه صدای نامجونو شنیدی که داره با یه دختر حرف میزنه دختره خیلی لباش باز بود و خیلی به نامجن چسبیده بود و این خیلی عصبانیت میکرد دست به سینه به دیوار تکیه دادی تا حرفاشون تموم شه بعد از چند دقیقه حرفاشون تموم شد و نامجون اومد پیشت
- ببخشید عزیزم
* نه اشکالی نداره
دختره کی بود که اینقدر بهت چسبیده بود؟؟؟ زود بگو
- اون دختره یکی از تهیه کننده هامون بود
*خب ؟؟؟
- دو سه بار صداتو پشت تلفن شنیده بود و ازش خوشش اومده بود و بهم گفت که اگر دوست داشتی زیر صدای اهنگمون باش
* وای نامجون واقعااا؟؟؟
- اره
* عرررررررررررررر( وی خر ذوق میشود:/)
نامجون از این ذوق بچگونت خندش گرفت و گفت
- اره جاگی
حالا قبول میکنی؟؟
* اره اره
- پس بعد ناهار میرم بهش میگم
* باشه فقط نزار زیاد بهت بچسبه
- چشم عشقم
* خب حالا بریم ؟
- بریم عسلم
رفتید و وسایلای نا هار رو پهن کردید
و رفتید تا پس رارو صدا کنین
کوکی: عه بچه ها ا/ت اومده عررررر (اوخوداااااا)
بقیه :وقعا ؟؟؟
کوکی : اره اره
تو و نامجون وارد اتاقی که اعضا بودن شدین اعضا انفدر از اومدن تو خوشحال بودن که همشون یه دفعه اومدن بعلت کردن ( هعی بمیری ا/ت)
- عهههه بسه دیگه زنمو خفه کردینننننن
بقیه :باشه بابا
بعد اینکه با اعضا یکم حرف زدین رفتین که نهار بخورین بعد ناهر اعضا ازت تشکر کردن
- خب بچه ها یه خبر خوب
اعضا :بگو
* ا/ت قراره از این به بعد زیر صدای اهنگامون بشه
ته : واقعا ؟؟
جین : دوربین مخفیه ؟
جیمین : من که باورم نمیشه
هوپی: نامجون داری راست میگی؟
شوگولی : ا/ت این راسته؟؟؟
کوک : اگر واقعیه که خیلی خوبهههه
-و * همزمان اره راسته
اعضا خیلی خوشحال شدن و دوباره اومدن تو رو بغل کردن (دوباره هعی بمیری ا/ت)
جیمین : از نظر من ا/ت صدای خیلی قشنگی داره
بقیه ی پسرا هم موافقت کردن
و بعد از چند ساعت حرف زدن با اعضا از هم خدافظی کردینو اومدین خونتون.
..پایان..
سیلاممم
خوبین؟
اینم از تک پارتی نامی
لطفا لایک کنین
و لطفا لطفا کامنت بزارین
و ببخشید اگر بد شد
دوستتون دارم
خدافظی
۳۳.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.