(دختری باشاخای مشکی)
از زبان آنیا
داشتم میرفتم به سمت کلاس که آریمارو دیدم که داشت به سمت دامیان میرفت و ی نامه ی قلبی دستش بود و منم همونطور که گفتم دلم نمیخواد دامیان با دخترا حرف بزنه
منم رفتم پشت دامیانو از پشت بغلش کردم که اون آریما نزدیکش نشه یهو دامیان فهمید که من بغلش کردم بعد گفت
دامیان: کله صورتی داری چیکار میکنه؟
صورت دامیان: 😳🍅
همه ی بچه ها به ما نگاه میکردن
دستشو گرفتمو بردمش پشت مدرسه جایی که هیشکس نیس
دامیان: کله صورتی این چکاری بود که کردی(با داد)
آنیا: ببخشید اون آریما میخواست بهت نامه ی قلبی بده منم اینکارو کردم
دامیان: ایش دیگه به من نزدیک نشو(با داد)
آنیا بغزش گرفتو مثل بچگیش گریه کرد
دامیان که صورت آنیا رو دید گوجه شده بود و ناراحت
ذهن دامیان: گند زدی دامیان الان چجوری میخوای به آنیا نزدیک بشی؟
آنیا: مثل همون بچگیتی بی ادب و زدحال
آنیا میخواست فرار کنه که دامیان دستشو گرفت گفت
دامیان: ببخشیددد
آنیا توجهی نکر و دستشو کشید و گریون فرار کرد
قیافه ی دامین: 😢
آنیا رفت پیش بکی و تمام جریان رو براش تعریف کرد
بکی: پسره ی بی ادب
خب دستم درد گرفت پارت بعدی شب میزارم
داشتم میرفتم به سمت کلاس که آریمارو دیدم که داشت به سمت دامیان میرفت و ی نامه ی قلبی دستش بود و منم همونطور که گفتم دلم نمیخواد دامیان با دخترا حرف بزنه
منم رفتم پشت دامیانو از پشت بغلش کردم که اون آریما نزدیکش نشه یهو دامیان فهمید که من بغلش کردم بعد گفت
دامیان: کله صورتی داری چیکار میکنه؟
صورت دامیان: 😳🍅
همه ی بچه ها به ما نگاه میکردن
دستشو گرفتمو بردمش پشت مدرسه جایی که هیشکس نیس
دامیان: کله صورتی این چکاری بود که کردی(با داد)
آنیا: ببخشید اون آریما میخواست بهت نامه ی قلبی بده منم اینکارو کردم
دامیان: ایش دیگه به من نزدیک نشو(با داد)
آنیا بغزش گرفتو مثل بچگیش گریه کرد
دامیان که صورت آنیا رو دید گوجه شده بود و ناراحت
ذهن دامیان: گند زدی دامیان الان چجوری میخوای به آنیا نزدیک بشی؟
آنیا: مثل همون بچگیتی بی ادب و زدحال
آنیا میخواست فرار کنه که دامیان دستشو گرفت گفت
دامیان: ببخشیددد
آنیا توجهی نکر و دستشو کشید و گریون فرار کرد
قیافه ی دامین: 😢
آنیا رفت پیش بکی و تمام جریان رو براش تعریف کرد
بکی: پسره ی بی ادب
خب دستم درد گرفت پارت بعدی شب میزارم
۲.۱k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.