پارت پنج(فصل دو)
صبح با احساس اینکه یکی بالای سرمه بیدار شدم و تهیونگ رو دیدم
_صبح بخیر پرنسس
+مرض چیه
_تو ادم نمیشی
+نه نمیشم چرا اومدی
_خب من با دستام میرم مسافرت خب اونا هم زنا و دوس دختراشون رو هم میارن
+خب اینا چه ربطی به من چه ربطی داره
_قراره توهم به جای دوس دخترم بیایی
+چی چرا من نه نه عمرا فکر کردی با خودت
_نه قراره بیای چون من میخوام
+در عوض چی گیرم میاد
_اینکه بتونی به زندگیت ادامه بدی
+ایششش عوضی
حالا کی میریم و با کیا میریم
_یکم برو اونور
براش جا باز کردم و اومد نشست کنارم
گوشیشو باز کرد و یه عکس هفت نفره بهم نشون داد
_خب اینا دوستامن که خیلی برام عزیزن
این نامجونه این جین هست و......
دوس دختر و زناشون رو هم میبینی و اینکه همین امروز تا یه ساعت دیگه راه میوفتم
+چی سریع هلش دادم و رفتم حموم وقتی اومدم همه وسایل هامو تو یه کوله قرار دادم چون میخواستم خودم بخرم حوصله نداشتم لباس و وسایل اینا نداشتم چون حوصله ارایش نداشتم نکردم
و رفتم دیدم تهیونگ تو حیاطه رفتم که با بقیه خدافظی کنم
(علامت اجوما &)
+اجومااا درسته خیلی احساسی نیستم ولی سارانگ هه (یعنی دوستت دارم)
&دختر خوشگل من سفر خوشبگذره
+مرسیی خداحافظ همگی
همه باهم :خدافظظظ
رفتم بیرون
_چمدونت کو
+چمدون لازم نبود
_ساکت کو پس
+بابا همه چی تو این کوله هس
_عهه خب چی گذاشتی داخلش
+گوشی شارژ کن کارت پولم و ایرپادم و دوربین عکاسی
_یه هفته ای اونجا هستیم ها لباس و لوازم ارایشی چی
+خب اونجا چمدون میخرم لباس هم که میخرم لوازم ارایشی هم که تو کیفم یه تینت لب و ضد افتاب هست
تو چی برداشتی
_یه چمدون کامل
+که اینطور
بادیگارد:قربان ماشین اماده هس
_بیا سوار شیم
از زبان ا/ت:سوار ماشین شدیم وتا جایی رفتیم ولی جلوی یه رستوران وایسادیم
_خب ا/ت پیاده شو اینجا با بچه ها قرار گذاشتیم
پیاده شدیم و وارد رستوران شدیم خیلی لاکچری بود یه میز بزرگ بود که ۱۲ نفر دیگه بهمون دس تکون دادن رفتیم سلام کردیم و نشستیم
(گایز بقیه علامت نداره اسمشون رو مینویسم)
یونا (دوس دختر کوک) خودتو نمیخای معرفی کنی
+من ا/ت هستم ۲۶ سالمه
جیمین :شغلت چیه
+معلم ورزش هستم
نامجون:عمومی؟
+نه خصوصی
کوک :چن وقته تهیونگ رو میشناسی
+تهیونگ بهتره تو جواب بدی
_دو ماهی میشه(دروغ میگه)
هانول (زن جین)خب بچه ها کجا قراره بریم
بعد کمی تصمیم مشخص کردن که کجا میریم وقتی داشتیم میرفتیم ماشین هارو دادن به شوفر ها که هریک ببرن عمارت خودشون.تصمیم گرفتیم با ون بریم
رسیدیم به مقصد
جیهوپ:خب بچه ها این ونمون هست که سرویس داره اشپز خونه داره جای خواب هم داره البته دونفره که ما چادر ۱۲ نفره هم اوردیم سوار ون شدیم
جنی (دوس دختر جیمین)خب بچه ها بیاین حرف بزنیم و بازی کنیم
+کی ماشین رو میرونه
_شوفر 😐
_صبح بخیر پرنسس
+مرض چیه
_تو ادم نمیشی
+نه نمیشم چرا اومدی
_خب من با دستام میرم مسافرت خب اونا هم زنا و دوس دختراشون رو هم میارن
+خب اینا چه ربطی به من چه ربطی داره
_قراره توهم به جای دوس دخترم بیایی
+چی چرا من نه نه عمرا فکر کردی با خودت
_نه قراره بیای چون من میخوام
+در عوض چی گیرم میاد
_اینکه بتونی به زندگیت ادامه بدی
+ایششش عوضی
حالا کی میریم و با کیا میریم
_یکم برو اونور
براش جا باز کردم و اومد نشست کنارم
گوشیشو باز کرد و یه عکس هفت نفره بهم نشون داد
_خب اینا دوستامن که خیلی برام عزیزن
این نامجونه این جین هست و......
دوس دختر و زناشون رو هم میبینی و اینکه همین امروز تا یه ساعت دیگه راه میوفتم
+چی سریع هلش دادم و رفتم حموم وقتی اومدم همه وسایل هامو تو یه کوله قرار دادم چون میخواستم خودم بخرم حوصله نداشتم لباس و وسایل اینا نداشتم چون حوصله ارایش نداشتم نکردم
و رفتم دیدم تهیونگ تو حیاطه رفتم که با بقیه خدافظی کنم
(علامت اجوما &)
+اجومااا درسته خیلی احساسی نیستم ولی سارانگ هه (یعنی دوستت دارم)
&دختر خوشگل من سفر خوشبگذره
+مرسیی خداحافظ همگی
همه باهم :خدافظظظ
رفتم بیرون
_چمدونت کو
+چمدون لازم نبود
_ساکت کو پس
+بابا همه چی تو این کوله هس
_عهه خب چی گذاشتی داخلش
+گوشی شارژ کن کارت پولم و ایرپادم و دوربین عکاسی
_یه هفته ای اونجا هستیم ها لباس و لوازم ارایشی چی
+خب اونجا چمدون میخرم لباس هم که میخرم لوازم ارایشی هم که تو کیفم یه تینت لب و ضد افتاب هست
تو چی برداشتی
_یه چمدون کامل
+که اینطور
بادیگارد:قربان ماشین اماده هس
_بیا سوار شیم
از زبان ا/ت:سوار ماشین شدیم وتا جایی رفتیم ولی جلوی یه رستوران وایسادیم
_خب ا/ت پیاده شو اینجا با بچه ها قرار گذاشتیم
پیاده شدیم و وارد رستوران شدیم خیلی لاکچری بود یه میز بزرگ بود که ۱۲ نفر دیگه بهمون دس تکون دادن رفتیم سلام کردیم و نشستیم
(گایز بقیه علامت نداره اسمشون رو مینویسم)
یونا (دوس دختر کوک) خودتو نمیخای معرفی کنی
+من ا/ت هستم ۲۶ سالمه
جیمین :شغلت چیه
+معلم ورزش هستم
نامجون:عمومی؟
+نه خصوصی
کوک :چن وقته تهیونگ رو میشناسی
+تهیونگ بهتره تو جواب بدی
_دو ماهی میشه(دروغ میگه)
هانول (زن جین)خب بچه ها کجا قراره بریم
بعد کمی تصمیم مشخص کردن که کجا میریم وقتی داشتیم میرفتیم ماشین هارو دادن به شوفر ها که هریک ببرن عمارت خودشون.تصمیم گرفتیم با ون بریم
رسیدیم به مقصد
جیهوپ:خب بچه ها این ونمون هست که سرویس داره اشپز خونه داره جای خواب هم داره البته دونفره که ما چادر ۱۲ نفره هم اوردیم سوار ون شدیم
جنی (دوس دختر جیمین)خب بچه ها بیاین حرف بزنیم و بازی کنیم
+کی ماشین رو میرونه
_شوفر 😐
۵.۳k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.