پارت۵:
پارت۵:
کوک: آخ پاک یادم رفت . اتاقت کنار اتاقه منه.
نیلیکا: باش بای من رفتم.
کوک: راستی شب بابام میاد میخواد تورو ببینه.
نیلیکا: باش ولی میخوای همین الان نشون بدی چون فکر کنم وقت نشه تا آماده شم.
کوک: باش.
« پرش زمانی ۱ساعت بعد»
نیلیکا: تموم شد چقدر بزرگه.
کوک: برو آماده شو ۱ساعت دیگه بابام میاد.
نیلیکا: وایییی باش.
«ویو نیلیکا»
سریع رفتم بالا و یه دوش ۳۰مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و همون لباسای پارتی رو پوشیدم و یه تینت و ریمل از کوک گرفتم نمیدونم چرا داشت ولی خب کفش هامو پام کردم و رفتم پایین.
کوک: واووووو چه زیبا شدی لیدی.
نیلیکا: همچنین مستر.
یهو در زده شد و منم رفتم تو آشپزخونه تا خوراکی ها رو بیارم و یهو صدای کوک اومد منم رفتم بیرون.
کوک: نیلیکا عزیزمممم.
نیلیکا: اومدم عزیزمممم.
رفتم بیرون پدر کوک رو دیدم خیلی خوشگل بود فکر کنم کوک به باباش رفته.
نیلیکا: سلام پدر.😊
پدر کوک: سلام عروس خانم.
نیلیکا: 😊😊😊.
کوک: خب بشینید .
همه مون نشستیم که باباش گفت.
پدر کوک: چه عروس خوشگلی وای.
نیلیکا: مرسی ممنون.
کوک: بابا نزدیکش نشو مال من.
پدر کوک: قول نمیدم😁😁
نیلیکا:😂😂😂
کوک: آخ پاک یادم رفت . اتاقت کنار اتاقه منه.
نیلیکا: باش بای من رفتم.
کوک: راستی شب بابام میاد میخواد تورو ببینه.
نیلیکا: باش ولی میخوای همین الان نشون بدی چون فکر کنم وقت نشه تا آماده شم.
کوک: باش.
« پرش زمانی ۱ساعت بعد»
نیلیکا: تموم شد چقدر بزرگه.
کوک: برو آماده شو ۱ساعت دیگه بابام میاد.
نیلیکا: وایییی باش.
«ویو نیلیکا»
سریع رفتم بالا و یه دوش ۳۰مینی گرفتم و اومدم موهامو خشک کردم و همون لباسای پارتی رو پوشیدم و یه تینت و ریمل از کوک گرفتم نمیدونم چرا داشت ولی خب کفش هامو پام کردم و رفتم پایین.
کوک: واووووو چه زیبا شدی لیدی.
نیلیکا: همچنین مستر.
یهو در زده شد و منم رفتم تو آشپزخونه تا خوراکی ها رو بیارم و یهو صدای کوک اومد منم رفتم بیرون.
کوک: نیلیکا عزیزمممم.
نیلیکا: اومدم عزیزمممم.
رفتم بیرون پدر کوک رو دیدم خیلی خوشگل بود فکر کنم کوک به باباش رفته.
نیلیکا: سلام پدر.😊
پدر کوک: سلام عروس خانم.
نیلیکا: 😊😊😊.
کوک: خب بشینید .
همه مون نشستیم که باباش گفت.
پدر کوک: چه عروس خوشگلی وای.
نیلیکا: مرسی ممنون.
کوک: بابا نزدیکش نشو مال من.
پدر کوک: قول نمیدم😁😁
نیلیکا:😂😂😂
۴.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.