فراموشی!
part ²¹
به سمت اون در مشکی که تاحالا ندیده بودمش رفتم.
درو آروم باز کردمو رفتم داخل!
هیچ چیزی جز گرد و خاک کثیفی داخل نبود رفتم داخل و درو پشت سرم بستم!
همینجوری داخل اون اتاق میگشتم که در کوچیکه دیگه ای اون طرف اتاق بود توجهمو جلب کرد.
دری با رنگ صورتی و رده های قرمز روش!
با خودم گفتم اگه در این اتاقو باز کنم با یک اتاق دخترونه و خوشگل روبه رو میشم.
در اتاقو باز کردم ولی با چیزی که دیدم دستمو جلوی دهنم گذاشتم!
دخترایی که به زنجیر کشیده شده بودنو تمام بدنشون زخمی بود.
ترسیده به سمت یکیشون رفتم که تقریبا از حال رفته بود.
آروم تکونش دادم که بیدار شدو ناله کوتاهی کرد.
حتما بدن درد بدی داشت!
یعنی اگه منم یه بار به حرف جیمین گوش نکنم همین کارو باهام میکنه؟!
بغض کرده بهشون نگاه میکردم که دختره با صدای گرفته گفت:
ادامه دارد........
به سمت اون در مشکی که تاحالا ندیده بودمش رفتم.
درو آروم باز کردمو رفتم داخل!
هیچ چیزی جز گرد و خاک کثیفی داخل نبود رفتم داخل و درو پشت سرم بستم!
همینجوری داخل اون اتاق میگشتم که در کوچیکه دیگه ای اون طرف اتاق بود توجهمو جلب کرد.
دری با رنگ صورتی و رده های قرمز روش!
با خودم گفتم اگه در این اتاقو باز کنم با یک اتاق دخترونه و خوشگل روبه رو میشم.
در اتاقو باز کردم ولی با چیزی که دیدم دستمو جلوی دهنم گذاشتم!
دخترایی که به زنجیر کشیده شده بودنو تمام بدنشون زخمی بود.
ترسیده به سمت یکیشون رفتم که تقریبا از حال رفته بود.
آروم تکونش دادم که بیدار شدو ناله کوتاهی کرد.
حتما بدن درد بدی داشت!
یعنی اگه منم یه بار به حرف جیمین گوش نکنم همین کارو باهام میکنه؟!
بغض کرده بهشون نگاه میکردم که دختره با صدای گرفته گفت:
ادامه دارد........
۱۷.۸k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.