فیک ستاره ی زرد پارت ۱
فیک ستاره ی زرد پارت ۱
( اسمی که برای فیکه یه جورایی لقب نیتسوهاست و الان اولش نیتسوها ۱۵ سالشه و تومیوکا ۱۸ و قرار نیست مثل انیمه پیش بره )
از دید نیتسوها
امروز یکی از شیطان کش ها تبدیل به هاشیرای آب شد خوش به حالش ایکاش منم میتونستم متل اون بشم فکنم اسمش تومیوکا گیو بود فک نکنم بتونم یه هاشیرا رو از نزدیک ببینم کی میتونم تبدیل به یه هاشیرا بشمممممممم تازه باید داداشم بزرگ کنم و بهش آموزش بدم تا توی ۱۴ سالگیش عضو شیطان کش ها بشه ولی نمیتونم توی ماموریت هام با خودم ببرمش باید ببرمش پیش بابا بزرگ تا آموزشش بده ( همون پیرمردی که زنیتسو توی انیمه تو خیابون آشنا شد بردش سر تمرین نیتسو هم اون تمرین داده ) هوففففففففففففففف
گذر زمان چهار سال بعد
( اینجا نیتسوها ۱۸ سلشه و تومیوکا ۲۱ )
چ.....چی .....ز....ز...زنده ....موندم......
فلش بک به شب
داشتم راه میرفتم که حس کردم حضور یه شیطانو حس کردم قوی بود رفتم سمتش چ....چی رده بالا نه الان نه نباید بترسم باید ببینم رده ی چنده توی چشمشو نگاه کردم رده بالای س.....سوم ( اکازا)
شیطان : ها یه دختر حاله ی قوی تری حس میکردم
از حرفش عصبانی شدم و شمشیرمو درآوردم
الان وقت ترس نیس
پایان فلش بک
ی.......یعنی ....و...واقعا برنده شدم ......خواستم بلند شم و سیاهی
ببخشید کوتاه بود
( اسمی که برای فیکه یه جورایی لقب نیتسوهاست و الان اولش نیتسوها ۱۵ سالشه و تومیوکا ۱۸ و قرار نیست مثل انیمه پیش بره )
از دید نیتسوها
امروز یکی از شیطان کش ها تبدیل به هاشیرای آب شد خوش به حالش ایکاش منم میتونستم متل اون بشم فکنم اسمش تومیوکا گیو بود فک نکنم بتونم یه هاشیرا رو از نزدیک ببینم کی میتونم تبدیل به یه هاشیرا بشمممممممم تازه باید داداشم بزرگ کنم و بهش آموزش بدم تا توی ۱۴ سالگیش عضو شیطان کش ها بشه ولی نمیتونم توی ماموریت هام با خودم ببرمش باید ببرمش پیش بابا بزرگ تا آموزشش بده ( همون پیرمردی که زنیتسو توی انیمه تو خیابون آشنا شد بردش سر تمرین نیتسو هم اون تمرین داده ) هوففففففففففففففف
گذر زمان چهار سال بعد
( اینجا نیتسوها ۱۸ سلشه و تومیوکا ۲۱ )
چ.....چی .....ز....ز...زنده ....موندم......
فلش بک به شب
داشتم راه میرفتم که حس کردم حضور یه شیطانو حس کردم قوی بود رفتم سمتش چ....چی رده بالا نه الان نه نباید بترسم باید ببینم رده ی چنده توی چشمشو نگاه کردم رده بالای س.....سوم ( اکازا)
شیطان : ها یه دختر حاله ی قوی تری حس میکردم
از حرفش عصبانی شدم و شمشیرمو درآوردم
الان وقت ترس نیس
پایان فلش بک
ی.......یعنی ....و...واقعا برنده شدم ......خواستم بلند شم و سیاهی
ببخشید کوتاه بود
۵.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.