عشق حقیقی
#عشقحقیقی
پارت ۲۵
خلاصه ات و کوک آشتی کردن
دو ماه بعد ....
گشادیم میشه که این دوماه رو بنویسم پس خلاصش میکنم ...
توی این مدت پدر ات همهی محموله ها رو دوباره خرید و به ژاپن فرستاد پیش میشل و میشل هم گفت که دخترش رو بهش پس میده ...ات با یه قطار باری توی یه واگن به عنوان یه بسته به ژاپن فرستاده شد و کوک هم بعد دو هفته برگشت به کره و ات که به ژاپن رسید با نیرو های آقای پارک (پدرش ) به کره آوردن و پدر ات دیگه ات رو محدود کرده بود چون نگران بود که بهش آسیبی برسه و بقیه مافیا ها از وجود دخترش باخبر باشن و برای همین گوشی ات رو ازش میگیره و ات و کوک به صورت دوررا دور در ارتباط میمونن کوک قدرتش زیاد میشه و میتونه پدرش اینا روشکست بده اما صبر میکنه که پدرش خودش باندش رو بهش بده
خب خب شرط پارت قبلی رو برسونید میخوام داستان دو جالب بکنم و زودی تموم کنم چون انگار خیلی خوشتون نیومده
دلم میخواهد اونقدر یکی بغلم بکنه که از محکم بودنش بمیرم🙂🙂
شاید تنفر از تو تنها راه نجات هست
متنفر بودن ازت تنها راهی هست که دردی رو نداره
جوری که هستی عاشقتم لطفا تغییر نکن
من میتونم یه شانه باشم زمانی که تو کسی رو نداری و تنهایی
من هرگز حریص نبودم به تا زمانی که عاشقت شدم و خواستم هر بار بیشتر صاحب قلبت بشم
اما اینا فقط تصور صاحب بودنت بود در واقع همهی اینا یه رویای مرگ بار بود
میخواهی زود بمیری ؟ عشق یک طرفه .... تنها چیزی هست که هر بار ، هر روز، هر ساعت ، هرثانیه میکشتت اما در کمال تعجب خیلی شیرینه
تا حدی که نمیتونی ازش دست بکشی
عشق خلاصه میشد توی دلتنگی، عشق،
درد و دلخوری...دلتنگ بود برای عاشقی کردن با مرد زندگیش
و عشق اون مرد ممنوعه ترین چیزی بود که میتونست داشته
باشه...دردی که تمام این مدت میکشید تمومی نداشت و از
همین میترسید، اون نباید قلب شکسته اش رو دوباره به دست
همون مرد میداد.
زندگی پر از درده .
یه زخمایی هستن که بد تر از درده
ندونستن خیلی چیز ها همیشه آرامش به همراه داره
هیچکس
جزاو
نمیتوانست
اورادرککند
کلماتیکبابازیگوشی
ازدهانشخارجمیشدند
انسانهارابهتعجب
میانداخت
فاصلهاشراحفظمیکردتا
آسیبینزند
اماانسانهاینادان
متوجهنمیشدند
هیچوقتتویکنترلخشمخوب
عملنمیکرد.
همه رو قهوه صبح ها بیدار میکنه ، ما رو فکر و خیال
خندهی فیک خیلی بد تر گریه هست .
کسی که گره میکنه نق نقو نیست فقط مدت زیادی تو لباس قهرمانی تنش بوده . میخواد کمی استراحت بکنه .
حمایت ؟؟
پارت ۲۵
خلاصه ات و کوک آشتی کردن
دو ماه بعد ....
گشادیم میشه که این دوماه رو بنویسم پس خلاصش میکنم ...
توی این مدت پدر ات همهی محموله ها رو دوباره خرید و به ژاپن فرستاد پیش میشل و میشل هم گفت که دخترش رو بهش پس میده ...ات با یه قطار باری توی یه واگن به عنوان یه بسته به ژاپن فرستاده شد و کوک هم بعد دو هفته برگشت به کره و ات که به ژاپن رسید با نیرو های آقای پارک (پدرش ) به کره آوردن و پدر ات دیگه ات رو محدود کرده بود چون نگران بود که بهش آسیبی برسه و بقیه مافیا ها از وجود دخترش باخبر باشن و برای همین گوشی ات رو ازش میگیره و ات و کوک به صورت دوررا دور در ارتباط میمونن کوک قدرتش زیاد میشه و میتونه پدرش اینا روشکست بده اما صبر میکنه که پدرش خودش باندش رو بهش بده
خب خب شرط پارت قبلی رو برسونید میخوام داستان دو جالب بکنم و زودی تموم کنم چون انگار خیلی خوشتون نیومده
دلم میخواهد اونقدر یکی بغلم بکنه که از محکم بودنش بمیرم🙂🙂
شاید تنفر از تو تنها راه نجات هست
متنفر بودن ازت تنها راهی هست که دردی رو نداره
جوری که هستی عاشقتم لطفا تغییر نکن
من میتونم یه شانه باشم زمانی که تو کسی رو نداری و تنهایی
من هرگز حریص نبودم به تا زمانی که عاشقت شدم و خواستم هر بار بیشتر صاحب قلبت بشم
اما اینا فقط تصور صاحب بودنت بود در واقع همهی اینا یه رویای مرگ بار بود
میخواهی زود بمیری ؟ عشق یک طرفه .... تنها چیزی هست که هر بار ، هر روز، هر ساعت ، هرثانیه میکشتت اما در کمال تعجب خیلی شیرینه
تا حدی که نمیتونی ازش دست بکشی
عشق خلاصه میشد توی دلتنگی، عشق،
درد و دلخوری...دلتنگ بود برای عاشقی کردن با مرد زندگیش
و عشق اون مرد ممنوعه ترین چیزی بود که میتونست داشته
باشه...دردی که تمام این مدت میکشید تمومی نداشت و از
همین میترسید، اون نباید قلب شکسته اش رو دوباره به دست
همون مرد میداد.
زندگی پر از درده .
یه زخمایی هستن که بد تر از درده
ندونستن خیلی چیز ها همیشه آرامش به همراه داره
هیچکس
جزاو
نمیتوانست
اورادرککند
کلماتیکبابازیگوشی
ازدهانشخارجمیشدند
انسانهارابهتعجب
میانداخت
فاصلهاشراحفظمیکردتا
آسیبینزند
اماانسانهاینادان
متوجهنمیشدند
هیچوقتتویکنترلخشمخوب
عملنمیکرد.
همه رو قهوه صبح ها بیدار میکنه ، ما رو فکر و خیال
خندهی فیک خیلی بد تر گریه هست .
کسی که گره میکنه نق نقو نیست فقط مدت زیادی تو لباس قهرمانی تنش بوده . میخواد کمی استراحت بکنه .
حمایت ؟؟
۵.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.