سه پارتی
فیلیکس: نمیدونم سوار شو
یوجین: کجا میخای بری؟
فیلیکس: حرف نباشه گفتم سوارشو
یوجین: باشه
رف شرکت و پیاده شد
خیلی عصبی بود
فیلیکس: دروغ نیس نه؟(داد)
یونا: دیدیش ؟
فیلیکس: اره دیدمش
یونا: آروم باش ددی
فیلیکس : دروغ گفتن رو بس کن
یونا: چه دروغی
فیلیکس محکم زد تو صورت یونا
بهش پیام رو نشون داد
فیلیکس: چرا میخواستی ما از هم جدا شیم
یونا: چی میگی من اینو نفرستادم
فیلیکس: گمشو بیرون دیگ هیچوقت برنگرد
یونا: من معذرت میخام لطفا اخراجم نکن (گریه)
فیلیکس: گمشووو
با گریه رف بیرون
یوجین رو دید عصبی شد
یونا: همش تقصیر توعه عوضییی(گریه،داد)
یوجین : ....
آومد بیرون سوار ماشین شد*
فیلیکس: من نمیدونم چی بهت بکن واقعا معذرت میخام
یوجین: گفتم اشکال نداره تو نمیدون...
فیلیکس نزاش ادامه بده لباشو گذاش رو لباس یوجین
یوجین: کجا میخای بری؟
فیلیکس: حرف نباشه گفتم سوارشو
یوجین: باشه
رف شرکت و پیاده شد
خیلی عصبی بود
فیلیکس: دروغ نیس نه؟(داد)
یونا: دیدیش ؟
فیلیکس: اره دیدمش
یونا: آروم باش ددی
فیلیکس : دروغ گفتن رو بس کن
یونا: چه دروغی
فیلیکس محکم زد تو صورت یونا
بهش پیام رو نشون داد
فیلیکس: چرا میخواستی ما از هم جدا شیم
یونا: چی میگی من اینو نفرستادم
فیلیکس: گمشو بیرون دیگ هیچوقت برنگرد
یونا: من معذرت میخام لطفا اخراجم نکن (گریه)
فیلیکس: گمشووو
با گریه رف بیرون
یوجین رو دید عصبی شد
یونا: همش تقصیر توعه عوضییی(گریه،داد)
یوجین : ....
آومد بیرون سوار ماشین شد*
فیلیکس: من نمیدونم چی بهت بکن واقعا معذرت میخام
یوجین: گفتم اشکال نداره تو نمیدون...
فیلیکس نزاش ادامه بده لباشو گذاش رو لباس یوجین
۴.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.