عشق طولانی
دکتر: راستش حال ایشون خیلی بده و امکان داره به کما بره ما همه تلاشمونو کردیم
ات: حرفای دکتر تو سرم اکو میشد حضمش سخت بود خیلی سخت رفتم سمت دکتر یقشو گرفتمو گفتم پس شماها چه غلطی میکنید هان( با داد)
دکتر: خانم خونسرد باشید فقط دعا کنید بهوش بیاد ما همه ی تلاشمونو کردیم
ات: یه پوزخند زدمو گفتم همین تموم شد اگه بلایی سرش بیاد این بیمارستانو رو سرتون خورد میکنم فهمیدی( با داد) اشکام دست خودم نبود بچه ها هم از من بهتر نبودن شروع کردم گریه کردن نمیدونم چرا ایو اومد بغلم کردو گفت
ایو: هیششش اروم باش اون قویه بلند میشه کنسرتشو که شیش روز دیگس رو اجرا میکنه هوم؟
ات: حرفاش بهم ارامش میداد اروم شدم و گفتم اره پا میشه چون اگه نشه خودمو میکشم فهمیدین( با داد و گریه) دیوونه شده بودم که دیدم تهیونگ اومد جلوم و گفت
تهیونگ: اروم باش مطمئنم کوک نمیخواد اینجوری کنیم با خودمون پس اروم باش مطمئنم حالش خوب میشه
ات: باشه اروم گفتمو رفتم بغل دیوار تکیه دادم و اروم سر خوردمو اومدم پایین سرمو گذاشتم رو زانوهامو گریه میکردم که دکتر اومدو گفت
دکتر: حال ایشون خوبه میتونین ببیندیش
ات: خیلی خوشحال شدمو دیدم همه ی بچه ها رفتن تو منم رفتم بیرون سوار ماشینم شدمو اهنگی که بهم ارامش میداد رو پلی کردمو راه افتادم مقصدی نداشتم ناراحت بودم فقط این کار بهم ارامش میداد و ارومم میکرد گوشیمو برداشتمو به ایو پیام دادم
پیام ات به ایو👇
ایو حالم بد بود اومدم بیرون تو هم با هانا و مینا یا با یکی از بچه ها برین یا اسنپ بگیرین خودت میدونی وقتی حالم بده چیکار میکنم به مامان بابا هم بگو نگران نباشن
کوک: چشامو اروم باز کردمو بعد از چند پلک با سقف سفید مواجه شدم که دیدم بیمارستانه بعد دیدم که بچه ها بالا سرمن همه بودن و ات نبود نمیدونم چرا
تهیونگ: خوبی؟ میدونی ات چقدر نگرانت بود و گریه میکرد بزار برم صداش بزنم بیاد
ایو: ات رفته
تهیونگ: همینجا بود که
ایو: هر وقت زیاد ناراحت میشه سوار ماشینش میشه و تو شهر دور میزنه و اهنگایی که بهش ارامش میده رو گوش میده تا ساعت ۲ و ۳ خونه نمیاد
تهیونگ: اهان
کوک: براچی ناراحت بودو گریه میکرد؟
تهیونگ: ببخشید که ایشون برا شما گریه میکردن بعدم تو کسی هستی که با حرفات و با اهنگات بهش ارامش میدادی میدونی اگه پا نمیشدی خودشو میکشت پس هیچ وقت بلایی سر خودت نیار که باعث بشه ارمی ها ناراحت بشن
ات: الان ساعت ۲ شب بود و ماشین و روندم به سمت خونه خودم رسیدم که دیدم....
شرط ۱۲ تا لایک ۱۰ تا کامنت
ات: حرفای دکتر تو سرم اکو میشد حضمش سخت بود خیلی سخت رفتم سمت دکتر یقشو گرفتمو گفتم پس شماها چه غلطی میکنید هان( با داد)
دکتر: خانم خونسرد باشید فقط دعا کنید بهوش بیاد ما همه ی تلاشمونو کردیم
ات: یه پوزخند زدمو گفتم همین تموم شد اگه بلایی سرش بیاد این بیمارستانو رو سرتون خورد میکنم فهمیدی( با داد) اشکام دست خودم نبود بچه ها هم از من بهتر نبودن شروع کردم گریه کردن نمیدونم چرا ایو اومد بغلم کردو گفت
ایو: هیششش اروم باش اون قویه بلند میشه کنسرتشو که شیش روز دیگس رو اجرا میکنه هوم؟
ات: حرفاش بهم ارامش میداد اروم شدم و گفتم اره پا میشه چون اگه نشه خودمو میکشم فهمیدین( با داد و گریه) دیوونه شده بودم که دیدم تهیونگ اومد جلوم و گفت
تهیونگ: اروم باش مطمئنم کوک نمیخواد اینجوری کنیم با خودمون پس اروم باش مطمئنم حالش خوب میشه
ات: باشه اروم گفتمو رفتم بغل دیوار تکیه دادم و اروم سر خوردمو اومدم پایین سرمو گذاشتم رو زانوهامو گریه میکردم که دکتر اومدو گفت
دکتر: حال ایشون خوبه میتونین ببیندیش
ات: خیلی خوشحال شدمو دیدم همه ی بچه ها رفتن تو منم رفتم بیرون سوار ماشینم شدمو اهنگی که بهم ارامش میداد رو پلی کردمو راه افتادم مقصدی نداشتم ناراحت بودم فقط این کار بهم ارامش میداد و ارومم میکرد گوشیمو برداشتمو به ایو پیام دادم
پیام ات به ایو👇
ایو حالم بد بود اومدم بیرون تو هم با هانا و مینا یا با یکی از بچه ها برین یا اسنپ بگیرین خودت میدونی وقتی حالم بده چیکار میکنم به مامان بابا هم بگو نگران نباشن
کوک: چشامو اروم باز کردمو بعد از چند پلک با سقف سفید مواجه شدم که دیدم بیمارستانه بعد دیدم که بچه ها بالا سرمن همه بودن و ات نبود نمیدونم چرا
تهیونگ: خوبی؟ میدونی ات چقدر نگرانت بود و گریه میکرد بزار برم صداش بزنم بیاد
ایو: ات رفته
تهیونگ: همینجا بود که
ایو: هر وقت زیاد ناراحت میشه سوار ماشینش میشه و تو شهر دور میزنه و اهنگایی که بهش ارامش میده رو گوش میده تا ساعت ۲ و ۳ خونه نمیاد
تهیونگ: اهان
کوک: براچی ناراحت بودو گریه میکرد؟
تهیونگ: ببخشید که ایشون برا شما گریه میکردن بعدم تو کسی هستی که با حرفات و با اهنگات بهش ارامش میدادی میدونی اگه پا نمیشدی خودشو میکشت پس هیچ وقت بلایی سر خودت نیار که باعث بشه ارمی ها ناراحت بشن
ات: الان ساعت ۲ شب بود و ماشین و روندم به سمت خونه خودم رسیدم که دیدم....
شرط ۱۲ تا لایک ۱۰ تا کامنت
۲۷.۴k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.