نام فیک : دوست پسر روانی من
نام فیک : دوست پسر روانی من
پارت : ۴
کوک : عاا جیمین به اون دختره یکم آب غذا بده
جیمین : چشم ارباب
کوک : خوبه حالا گمشو
خدمتکار : قربان شام حاضره لطفا بیاین پایین..
کوک : اوم باش
رفتم پایین نشستم سر میز غذا و ی چیزی کوفت کردم خلاصه..جیمین(داد)
جیمین : ب..بله ارباب
کوک : ساعت چنده؟
جیمین : ..۷ و نیم ارباب
کوک : چهه
خدایا پرا بهم نگفتی ..
سانیا ،( داد)
سانیا ( خدمتکار ) بله؟..
کوک : امشب وقتت آزاده؟
سانیا : قربان باید...لورا پرید وسط حرفش
لورا : عا .. اگه جایی میخوای بری من میتونم باهات بیام کو
کوک : خفه شووووو
کوک بخاطر این عصبی شد چون تاحالا کسی جرات نکرده بود اونو به اسم کوچیک صدا بزنه
این دختره رو بندازیدش تو زیر زمین،( عربده)
جیمین : چ..چشم..
سانیا : متاسفانه ارباب من امشب مرخصی دارم باید برم پیش برادرم
کوک : عه لعنتی
کوک همه جارو گذاشته بود رو سرش که..
فهمیدم ... جیمیننن
جیمین با عجله اومد سمت کوک
جیمین : جانم قربان
کوک : به اون دختره چن تا لباس تمیز بدید بپوشه چمیدونم هرچی که نیازه برای ی مهمونی( منظورت ا.ت هست)
جیمین : چشم قربان
به ا.ت لباسایی که داد رو پوشید و درخواست کوک رو پذیرفت تا امشب هر کاری اون میگع رو بکنه و نفش دوست دخترشو بازی کنه شاید راه فراری داشته باشه
پارت : ۴
کوک : عاا جیمین به اون دختره یکم آب غذا بده
جیمین : چشم ارباب
کوک : خوبه حالا گمشو
خدمتکار : قربان شام حاضره لطفا بیاین پایین..
کوک : اوم باش
رفتم پایین نشستم سر میز غذا و ی چیزی کوفت کردم خلاصه..جیمین(داد)
جیمین : ب..بله ارباب
کوک : ساعت چنده؟
جیمین : ..۷ و نیم ارباب
کوک : چهه
خدایا پرا بهم نگفتی ..
سانیا ،( داد)
سانیا ( خدمتکار ) بله؟..
کوک : امشب وقتت آزاده؟
سانیا : قربان باید...لورا پرید وسط حرفش
لورا : عا .. اگه جایی میخوای بری من میتونم باهات بیام کو
کوک : خفه شووووو
کوک بخاطر این عصبی شد چون تاحالا کسی جرات نکرده بود اونو به اسم کوچیک صدا بزنه
این دختره رو بندازیدش تو زیر زمین،( عربده)
جیمین : چ..چشم..
سانیا : متاسفانه ارباب من امشب مرخصی دارم باید برم پیش برادرم
کوک : عه لعنتی
کوک همه جارو گذاشته بود رو سرش که..
فهمیدم ... جیمیننن
جیمین با عجله اومد سمت کوک
جیمین : جانم قربان
کوک : به اون دختره چن تا لباس تمیز بدید بپوشه چمیدونم هرچی که نیازه برای ی مهمونی( منظورت ا.ت هست)
جیمین : چشم قربان
به ا.ت لباسایی که داد رو پوشید و درخواست کوک رو پذیرفت تا امشب هر کاری اون میگع رو بکنه و نفش دوست دخترشو بازی کنه شاید راه فراری داشته باشه
۱۰.۴k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.