چند پارتی نامی پارت پایانی
پشت صحنه ایستاد بود..کل وجودشو استرس گرفته بود
به طرفدارا خیلی بیشتر از تصورش بودن نگاه کرد .... چطوری
چطوری میخواست اجرا کنه
اونم بعد ی سال
با تمام توانش به استیج قدم برداشت ...صدای طرفدارا خیلی بلند بود ...اونو تشویق به خواندن میکرد ...میکروفون با دستاش گرفت و ی بار دیگه به جلوش نگاه کرد...
اما اون چی بود....چی بود
اونی که داشت اون ته میدرخشد...ات..ات کوچولوی خودش بود..با اون لباس حریر سفید
با دیدنش لبخند بزرگی رو لباش اومد و شروع به خواندن آهنگ come back to me کرد
جیغ هوادارا خیلی بلند بود جوری که صدای نامجون شنیده نمی شد
هر دفعه با احساس بیشتری میخوند ...و به وضوح می دید که اون دختر بهش نزدیک تر میشه
براش مهم نبود ثرابه یا واقعیت اونم به جلو قدم بر می داشت
با گفتن کلمه: come back to me
دیگه کاملا بی حس شده بود هیچی حس نمی کرد
روی زمین افتاد...صدای آرمیا قطع شد مینجرا و بادیگاردا به سرعت روی استیج اومدن..
ولی دیگه چه فایده وقتی اون دیگه نبود..
نبود تا زندگی کنه ...اونی که بقیه رو به زندگی کردن تشویق میکرد خودش دیگه تو این دنیا نبود
پیش فرشتش پرواز کرده بود ...بین این دنیا و اون دنیا کلماتی رو زمزمه کرد
نامجون: دارم میام فرشتم ...
خب چطور بود؟☺️
نظرتون رو حتما بگید مخصوصا اونی که درخواست داده بود
درخاستی مینویسم
لایک ❤️ و کامنت میزارین ها
به طرفدارا خیلی بیشتر از تصورش بودن نگاه کرد .... چطوری
چطوری میخواست اجرا کنه
اونم بعد ی سال
با تمام توانش به استیج قدم برداشت ...صدای طرفدارا خیلی بلند بود ...اونو تشویق به خواندن میکرد ...میکروفون با دستاش گرفت و ی بار دیگه به جلوش نگاه کرد...
اما اون چی بود....چی بود
اونی که داشت اون ته میدرخشد...ات..ات کوچولوی خودش بود..با اون لباس حریر سفید
با دیدنش لبخند بزرگی رو لباش اومد و شروع به خواندن آهنگ come back to me کرد
جیغ هوادارا خیلی بلند بود جوری که صدای نامجون شنیده نمی شد
هر دفعه با احساس بیشتری میخوند ...و به وضوح می دید که اون دختر بهش نزدیک تر میشه
براش مهم نبود ثرابه یا واقعیت اونم به جلو قدم بر می داشت
با گفتن کلمه: come back to me
دیگه کاملا بی حس شده بود هیچی حس نمی کرد
روی زمین افتاد...صدای آرمیا قطع شد مینجرا و بادیگاردا به سرعت روی استیج اومدن..
ولی دیگه چه فایده وقتی اون دیگه نبود..
نبود تا زندگی کنه ...اونی که بقیه رو به زندگی کردن تشویق میکرد خودش دیگه تو این دنیا نبود
پیش فرشتش پرواز کرده بود ...بین این دنیا و اون دنیا کلماتی رو زمزمه کرد
نامجون: دارم میام فرشتم ...
خب چطور بود؟☺️
نظرتون رو حتما بگید مخصوصا اونی که درخواست داده بود
درخاستی مینویسم
لایک ❤️ و کامنت میزارین ها
۶.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.