𝐏𝐀𝐑𝐓 ¹⁴
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ)𝐏𝐀𝐑𝐓 ¹⁴
+بزار اینجا بمونم چون قراره قبل از مردنم اینجا باشم باید عادت کنم. کوک: هاری . رفتم بیرون عمارت یه نیمتنه تنم بود و شونه هام لخت بودن و تو آفتاب میسوخت ( میزارمش اسلاید بعدی فقط تیشرت رو درآورده همون سفیده ) یه گل توجه منو جلب کرد چون باغ این خونه کاملا بی روح بود و این گل خوب مونده بود رفتم سمتش . یه تیشرت اومد روی شونه هام _ چیکار میکنی + این گل _ خب از آجوشی بپرس + میشه بیارمش _ باشه + چهجالب بعد از سالها مخالفت نکردی _ هوم .....وقتی رسیدیم رفتم پیش آجوشی + اجوشی میشه مواظب این باشید ٪ باشه دخترم + این گل چند سالشه ٪ اممم بیست +هاااا بیست گل انقدر عمر نمیکنه ٪ ارع ولی یه دارویی هست که مادربزرگ ارباب فقط دستورش رو بلد بود ایشون خیلی به گل ها علاقه داشتن ودوست داشتن همشون کلی عمر کنن و بعد تصمیم گرفتن همچین چیزی رو درست کنن این گل مورد علاقه شونه + واو چه خفن میگم چرا اون عمارت اینطوریه و این گل فقط توشون سرزنده بوده ٪ خب آتش سوزی....._ چی میخوای در مورد زندگی من بدونی + هوفففف ٪ خب من میرم . بهش طعنه زدم + هع قاتل مگه زندگی داره _ بس کن . داشتم میرفتم دستمو گرفت + ولم کن تو تو منو قاتل کردی منو اجبار کردی یه نفرو بکشم میفهمی( با داد ) _ ساکت بفهم آدمای بد میمیرن ( با داد ) + آدم بد و خوب نداره ولم کن میخوام ترک کنم این عمارت و همه رو ( با داد ) _ باشه برو . تعجب کردم کلی دورمون جمع شده بودن تیشرتشو درآوردم و محکم انداختم رو زمین _ چرا شلوغ کردین اینجا رو برین کارهاتون رو بکنید ( با داد ) من داشتم ازشون دور میشم تا دروازه عمارت کلی راه بود حداقل از دو متر بیشتر بود شروع کردم دویدن تا رسیدم به نگهبانا + چرا جلوم رو نگرفتین ٪ ارباب بهمون گفتنجلوتون رو نگیریم . ازشون فاصله گرفتم این عمارت از جاده اصلی خیلی دور بود نزدیک غروب بود همینطور ادامه میدادم تا شب شد+ اوندفعه که فرار کردم از کجا رفتم چرا نمیرسم اها از جنگل رفتم نهگرگهاز همینجا میرم نکنه راه رو اشتباه اومدم جیغغغغ . از لای بوته ها یه چیزی تکون خورد اون طرف جاده هم بوته ها تکون خوردن یه چوب برداشتم سرمو آوردم بالا که پنچ تا گرگ دور و برم دیدم + داداشا من خوردنی نیستما آروم باشید من کثیفمنرفتم حموممزه تلخی میدم....مث سگدروغ میگم هم امروز حموم بودم مواد شیمیایی میره تو بدنتونا . یکیشون اومد سمتم با چوب هلش دادم از پشت یکیشون گوشه ای از نیم تنه ام رو کشید و پاره شد و افتادم زمین( الان که فکرشو میکردمباید میگفتم لباس پوشیده دیگه چه کنیم همون نیم تنه هم پاره شد 😂🫶🏻) + بی ادب منحرف بابا ولم کنید مامان جون دارم میام پیشت ازم تقدیر کن . دوباره حمله کرد و چشم هامو بستم صدای تفنگ اومد.....بدنمو بغل کردم و چشمامو باز نکردم و قطره اشکی از گونه هامچکید _ تموم شد پیشتم . با صداش انگار امید داد بهم صداش با همیشه فرق داشت.....
𝑳𝒊𝒌𝒆 ±²⁰
هر وقت به علاوه میزارم یعنی بیست به بالا
+بزار اینجا بمونم چون قراره قبل از مردنم اینجا باشم باید عادت کنم. کوک: هاری . رفتم بیرون عمارت یه نیمتنه تنم بود و شونه هام لخت بودن و تو آفتاب میسوخت ( میزارمش اسلاید بعدی فقط تیشرت رو درآورده همون سفیده ) یه گل توجه منو جلب کرد چون باغ این خونه کاملا بی روح بود و این گل خوب مونده بود رفتم سمتش . یه تیشرت اومد روی شونه هام _ چیکار میکنی + این گل _ خب از آجوشی بپرس + میشه بیارمش _ باشه + چهجالب بعد از سالها مخالفت نکردی _ هوم .....وقتی رسیدیم رفتم پیش آجوشی + اجوشی میشه مواظب این باشید ٪ باشه دخترم + این گل چند سالشه ٪ اممم بیست +هاااا بیست گل انقدر عمر نمیکنه ٪ ارع ولی یه دارویی هست که مادربزرگ ارباب فقط دستورش رو بلد بود ایشون خیلی به گل ها علاقه داشتن ودوست داشتن همشون کلی عمر کنن و بعد تصمیم گرفتن همچین چیزی رو درست کنن این گل مورد علاقه شونه + واو چه خفن میگم چرا اون عمارت اینطوریه و این گل فقط توشون سرزنده بوده ٪ خب آتش سوزی....._ چی میخوای در مورد زندگی من بدونی + هوفففف ٪ خب من میرم . بهش طعنه زدم + هع قاتل مگه زندگی داره _ بس کن . داشتم میرفتم دستمو گرفت + ولم کن تو تو منو قاتل کردی منو اجبار کردی یه نفرو بکشم میفهمی( با داد ) _ ساکت بفهم آدمای بد میمیرن ( با داد ) + آدم بد و خوب نداره ولم کن میخوام ترک کنم این عمارت و همه رو ( با داد ) _ باشه برو . تعجب کردم کلی دورمون جمع شده بودن تیشرتشو درآوردم و محکم انداختم رو زمین _ چرا شلوغ کردین اینجا رو برین کارهاتون رو بکنید ( با داد ) من داشتم ازشون دور میشم تا دروازه عمارت کلی راه بود حداقل از دو متر بیشتر بود شروع کردم دویدن تا رسیدم به نگهبانا + چرا جلوم رو نگرفتین ٪ ارباب بهمون گفتنجلوتون رو نگیریم . ازشون فاصله گرفتم این عمارت از جاده اصلی خیلی دور بود نزدیک غروب بود همینطور ادامه میدادم تا شب شد+ اوندفعه که فرار کردم از کجا رفتم چرا نمیرسم اها از جنگل رفتم نهگرگهاز همینجا میرم نکنه راه رو اشتباه اومدم جیغغغغ . از لای بوته ها یه چیزی تکون خورد اون طرف جاده هم بوته ها تکون خوردن یه چوب برداشتم سرمو آوردم بالا که پنچ تا گرگ دور و برم دیدم + داداشا من خوردنی نیستما آروم باشید من کثیفمنرفتم حموممزه تلخی میدم....مث سگدروغ میگم هم امروز حموم بودم مواد شیمیایی میره تو بدنتونا . یکیشون اومد سمتم با چوب هلش دادم از پشت یکیشون گوشه ای از نیم تنه ام رو کشید و پاره شد و افتادم زمین( الان که فکرشو میکردمباید میگفتم لباس پوشیده دیگه چه کنیم همون نیم تنه هم پاره شد 😂🫶🏻) + بی ادب منحرف بابا ولم کنید مامان جون دارم میام پیشت ازم تقدیر کن . دوباره حمله کرد و چشم هامو بستم صدای تفنگ اومد.....بدنمو بغل کردم و چشمامو باز نکردم و قطره اشکی از گونه هامچکید _ تموم شد پیشتم . با صداش انگار امید داد بهم صداش با همیشه فرق داشت.....
𝑳𝒊𝒌𝒆 ±²⁰
هر وقت به علاوه میزارم یعنی بیست به بالا
۴۵.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.