پارت ۸۱
پارت ۸۱
آرام: سوار ماشین شدیم
میگم نیما بریم یه سر خونه ما من لباس
و اینا بردارم بعد بریم خونه شما
نیما : باشه فقط کلید داری؟
آرام: آره قبل اومدن کلید گرفتم از مامانینا
نیما : باشه عشقم میریم
آرام : آرام: بوص بهت
نیما : به اون لبای خوشگلت
آرام: ایی شیطون بلااا
نیما : آخ من قربونت برم دخترر
آرام: خدانکنه پسرر
نیما : هنوزم باورم نمیشه ماله من شدی
یعنی تموم شد
آرام: آره عشقم تموم شد همچی
دیگه از الان ببعد تا ابد باهاتم
کنارتم
واسه خدتم
دیگه نمینمیذارم هیچ غمی تو دلت بمونه
نمیذارم تنهایی و دوری تحمل کنیی
نیما : خیلی دوست دارم دختررر
آرام: من بیشتر پسررررر
نیما : هعیی
سخت بود ولی پایانش داره قشنگ میشه
آرام: تولو خدااا بغض نکن پسرم
ببین من تاقت ندارم دیگه از اون چشات اشک بیان (:
اصن مگه من مردم بغض کردی
نیما : عهههه ارااام خدانکنه
آرام: پس دیگه گریه نکن
نیما: اون از شوق بود
آرام: بش
...
آرام: رسیدیم خونه
نیما جلو در تو ماشین منتظر موند
من رفتم بالا لباس و لوازم آرایشی هامو با شونه و اینا برداشتم
رفتم پایین
اوه راه رفتن با این لباس و کفشا سخته چقد
نمیدونم عروسیی میخام چیکار کنم
رفتم پایین
سوار شدم
نیما : عروس خانوم بدو هوا داره تاریک میشه
الان مامان لیلا منتظر عروس خشگلشه
آرام: بریم
..
یه ربع بعد
آرام: رسیدیم خونه نیما اینا
رفتیم تو
مامان لیلا: سللاام
خوش اومدین مرغ عشقا
آرام: سلااام مرسی😁🥹
نیما : سلام
ملینا : سلااام
مامان لیلا: آرام جون اگه دوس داری برو اتاق نیما حموم کن راحت لباس عوض کن
نیما : آره
ملینا: منم لباس میدم بهت
آرام: اتفاقا با نیما رفتیم لباس برداشتیم از خونه
لیلا : پس برو یه دوش بگیر سبک شی
آرام: چشم
..
آرام: سوار ماشین شدیم
میگم نیما بریم یه سر خونه ما من لباس
و اینا بردارم بعد بریم خونه شما
نیما : باشه فقط کلید داری؟
آرام: آره قبل اومدن کلید گرفتم از مامانینا
نیما : باشه عشقم میریم
آرام : آرام: بوص بهت
نیما : به اون لبای خوشگلت
آرام: ایی شیطون بلااا
نیما : آخ من قربونت برم دخترر
آرام: خدانکنه پسرر
نیما : هنوزم باورم نمیشه ماله من شدی
یعنی تموم شد
آرام: آره عشقم تموم شد همچی
دیگه از الان ببعد تا ابد باهاتم
کنارتم
واسه خدتم
دیگه نمینمیذارم هیچ غمی تو دلت بمونه
نمیذارم تنهایی و دوری تحمل کنیی
نیما : خیلی دوست دارم دختررر
آرام: من بیشتر پسررررر
نیما : هعیی
سخت بود ولی پایانش داره قشنگ میشه
آرام: تولو خدااا بغض نکن پسرم
ببین من تاقت ندارم دیگه از اون چشات اشک بیان (:
اصن مگه من مردم بغض کردی
نیما : عهههه ارااام خدانکنه
آرام: پس دیگه گریه نکن
نیما: اون از شوق بود
آرام: بش
...
آرام: رسیدیم خونه
نیما جلو در تو ماشین منتظر موند
من رفتم بالا لباس و لوازم آرایشی هامو با شونه و اینا برداشتم
رفتم پایین
اوه راه رفتن با این لباس و کفشا سخته چقد
نمیدونم عروسیی میخام چیکار کنم
رفتم پایین
سوار شدم
نیما : عروس خانوم بدو هوا داره تاریک میشه
الان مامان لیلا منتظر عروس خشگلشه
آرام: بریم
..
یه ربع بعد
آرام: رسیدیم خونه نیما اینا
رفتیم تو
مامان لیلا: سللاام
خوش اومدین مرغ عشقا
آرام: سلااام مرسی😁🥹
نیما : سلام
ملینا : سلااام
مامان لیلا: آرام جون اگه دوس داری برو اتاق نیما حموم کن راحت لباس عوض کن
نیما : آره
ملینا: منم لباس میدم بهت
آرام: اتفاقا با نیما رفتیم لباس برداشتیم از خونه
لیلا : پس برو یه دوش بگیر سبک شی
آرام: چشم
..
۲۳۰
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.