pov:
pov:
[وقتی غذا تو خوردن اما .... ریدی دیگه بفهم @!! ]
کریس: تا لقمه ای از غذا رو گذاشت تو دهنش صورتش از رنگ طبیعی به رنگ سبز در اومد میخواست هوق بزنه ..
خب چانی چطور شده؟
_ عزیزم گفتی تو مسابقه اشپزی مقام چند و اوردی؟؟
مقام دوم دیگه
_خاک بر سره کسی که تو رو تایید کرد
چی بلغور کردی پیرمرد؟؟؟؟؟؟؟؟
مینهو : این چیههه ودفففففف چرا سبزهههه نکنه ریدی توش؟؟؟
یا مینهوووو ادم باش اسمش قرمه سبزیه طبیعیه که سبز باشه
_نه نه عمرا من لب به این بزنم تو جادوگری معلوم نیست میخوای منو مسموم کنی یا چ......(با دیدن جارو تو دستت خفه خون گرفت )
خب میفرمودین
_ه..هیچی بیب
بینی: پروتئین داره ؟
وات د هل گوزو دو دقیقه بیخیال پروتئین شوو
_نداره؟
میگم دو دقیقه نخور پروتئین همین گوشت هایی که توش ریختم پره ویتامین و چیز های دیگست ...
_ عه (خوشحال )
*بعد از خوردن *
_دختره ی سگگگگ بیشعور دارم از دلدرد
میمیرممممممممم
هیون : *ایشون تا لقمه اول رو خوردن گلاب به روتون رو میز بالا اورد و اینجا بود که فهمید قضیه خواستگاری کنسله * (اره عزیزم زنش نمیشی )
هانی: به بهه بیبیم چی پخته
ببین این اولین غذای ایرانیه که درست میکنم ...مزه کن نظرتو بگو
_حتما بیب
)تا لقمه رو تو دهنش کرد چهرش تو شک رفت از این همه شوری )
هانی چطوره ؟
_*بیچاره تو افق محو شد *
لیکسی : ایشون اصلا یک جنتلمنیه برای خودش نزاشت چیزی درست کنی ...غذا از بیرون سفارش داد چون میدونست تا یه چیزی بپزی باید سه روز تو بیمارستان به دلیل مسمومیت بستری باشه ... اوهوم
سونگمین : بعداز خوردن اولین قاشق زد تو ذوقت خب بچه زیادی رکه *
_ زنیکه ی چلغوززززززززززززز میخوای منو مسموم کنییی؟؟؟ ریدممم تو دسپختت اخخخخ زبونم از این همه شوریی رفت تو شک
( حالا ما اینجا رو داریم که دختر داستان داره چاقوشو برای شهید کردن دوست پسرش اماده میکنه )
خب...... داشتی میگفتی
_بزار بهت توضیح میدم
نه دیگه دیره ....این اب و بخور بخواب رو به قبله یالا
جونگین: *بچه سه روزه تو بیمارستان بستریه داره هزیون میگه (کثافتتت چیکار کردی با پسرم)
چانی اومد یه سری بهتون بزنه که بعد از فهمیدن قضیه بهت چپ چپ نگاه میکرد
خو چیهههه گفت خوشمزس منم ... دیگ رو کامل گذاشتم جلوش بخوره
چانی: معدشو شست و شو دادنن چی ریختی مگه تو غذاااتتتت
حواسم نبود قوطی نمک از دستم سر خورد فکر میکردم خاصیتش میره ولی .....
(چانی رو داریم که داره سرشو میکوبه به دیوار )
the end .....
[وقتی غذا تو خوردن اما .... ریدی دیگه بفهم @!! ]
کریس: تا لقمه ای از غذا رو گذاشت تو دهنش صورتش از رنگ طبیعی به رنگ سبز در اومد میخواست هوق بزنه ..
خب چانی چطور شده؟
_ عزیزم گفتی تو مسابقه اشپزی مقام چند و اوردی؟؟
مقام دوم دیگه
_خاک بر سره کسی که تو رو تایید کرد
چی بلغور کردی پیرمرد؟؟؟؟؟؟؟؟
مینهو : این چیههه ودفففففف چرا سبزهههه نکنه ریدی توش؟؟؟
یا مینهوووو ادم باش اسمش قرمه سبزیه طبیعیه که سبز باشه
_نه نه عمرا من لب به این بزنم تو جادوگری معلوم نیست میخوای منو مسموم کنی یا چ......(با دیدن جارو تو دستت خفه خون گرفت )
خب میفرمودین
_ه..هیچی بیب
بینی: پروتئین داره ؟
وات د هل گوزو دو دقیقه بیخیال پروتئین شوو
_نداره؟
میگم دو دقیقه نخور پروتئین همین گوشت هایی که توش ریختم پره ویتامین و چیز های دیگست ...
_ عه (خوشحال )
*بعد از خوردن *
_دختره ی سگگگگ بیشعور دارم از دلدرد
میمیرممممممممم
هیون : *ایشون تا لقمه اول رو خوردن گلاب به روتون رو میز بالا اورد و اینجا بود که فهمید قضیه خواستگاری کنسله * (اره عزیزم زنش نمیشی )
هانی: به بهه بیبیم چی پخته
ببین این اولین غذای ایرانیه که درست میکنم ...مزه کن نظرتو بگو
_حتما بیب
)تا لقمه رو تو دهنش کرد چهرش تو شک رفت از این همه شوری )
هانی چطوره ؟
_*بیچاره تو افق محو شد *
لیکسی : ایشون اصلا یک جنتلمنیه برای خودش نزاشت چیزی درست کنی ...غذا از بیرون سفارش داد چون میدونست تا یه چیزی بپزی باید سه روز تو بیمارستان به دلیل مسمومیت بستری باشه ... اوهوم
سونگمین : بعداز خوردن اولین قاشق زد تو ذوقت خب بچه زیادی رکه *
_ زنیکه ی چلغوززززززززززززز میخوای منو مسموم کنییی؟؟؟ ریدممم تو دسپختت اخخخخ زبونم از این همه شوریی رفت تو شک
( حالا ما اینجا رو داریم که دختر داستان داره چاقوشو برای شهید کردن دوست پسرش اماده میکنه )
خب...... داشتی میگفتی
_بزار بهت توضیح میدم
نه دیگه دیره ....این اب و بخور بخواب رو به قبله یالا
جونگین: *بچه سه روزه تو بیمارستان بستریه داره هزیون میگه (کثافتتت چیکار کردی با پسرم)
چانی اومد یه سری بهتون بزنه که بعد از فهمیدن قضیه بهت چپ چپ نگاه میکرد
خو چیهههه گفت خوشمزس منم ... دیگ رو کامل گذاشتم جلوش بخوره
چانی: معدشو شست و شو دادنن چی ریختی مگه تو غذاااتتتت
حواسم نبود قوطی نمک از دستم سر خورد فکر میکردم خاصیتش میره ولی .....
(چانی رو داریم که داره سرشو میکوبه به دیوار )
the end .....
۶.۴k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.