فیک کوک پارت ۹
… حال
+من مست بودم سوتفاهم پیش اومده
-اِاا که اینطور پس چه سوتفاهم قشنگی میتونی بری به مانا میگم بهت همه چی رو یاد بده
+(سرخ شدن ) ممنونم ببخشید پس من رفع زحمت میکنم
…
واییی قلبم داره میاد تو دهنم اون چکاری بود که من کردم اخههههه دیگه من تو رو تیکه تیکته میکنم از این دنیا محوت میکنم تو رو من ات
داشتم به چانلی هرچی میتونستم میگفتم تا اینکه صدای گوشیم منو به خودم آورد :
# چرا هی زنگ میزنم جواب نمیدی
+عشقمممم کجاییی عسلم
# اممم … خب … این یهویی مهربون شدنت یکم مشکوک میزنه
+اونی هرجا هستی برام مهم نیست بیا کافه همیشگی
# امممم … اوکی
…
توی کافه
چانلی ویو
وقتی لیا بهم زنگ زد و اینجوری با اون تن صدای مهربون باهام صحبت کرد یکم .. خب چجوری بگم اون هیچ وقت اینطوری حرف نمیکنه خیلی مشکوک میزنه ولی … مهم نیست
به سمت ماشینم رفتم و سوارش شدم و راه افتادم به سمت کافه همیشگی و لیا رو دیدم که داره برام دست تکون میده ولی تو اون لحظه یه چیزی عجیب بود منظورم لیا نیست اشتباه نکنید اون …
لیا ویو
دیدم چانلی داره از در وارد میشه باید نقشم رو عملی کنم ، براش دست تکون دادم تا بفهمه اینجا نشستم وقتی داشت میومد پیشم یه لحظه استوپ کرد و به به جا داش نگاه میکر وقتی رد نگاهش رو زدم دیدم اون که همون …
به نظرتون چانلی کی و دیده ؟
آیا لیا اون فرد رو میشناخته یا چی …
شرطا :
Like : 8
Followers: 134
+من مست بودم سوتفاهم پیش اومده
-اِاا که اینطور پس چه سوتفاهم قشنگی میتونی بری به مانا میگم بهت همه چی رو یاد بده
+(سرخ شدن ) ممنونم ببخشید پس من رفع زحمت میکنم
…
واییی قلبم داره میاد تو دهنم اون چکاری بود که من کردم اخههههه دیگه من تو رو تیکه تیکته میکنم از این دنیا محوت میکنم تو رو من ات
داشتم به چانلی هرچی میتونستم میگفتم تا اینکه صدای گوشیم منو به خودم آورد :
# چرا هی زنگ میزنم جواب نمیدی
+عشقمممم کجاییی عسلم
# اممم … خب … این یهویی مهربون شدنت یکم مشکوک میزنه
+اونی هرجا هستی برام مهم نیست بیا کافه همیشگی
# امممم … اوکی
…
توی کافه
چانلی ویو
وقتی لیا بهم زنگ زد و اینجوری با اون تن صدای مهربون باهام صحبت کرد یکم .. خب چجوری بگم اون هیچ وقت اینطوری حرف نمیکنه خیلی مشکوک میزنه ولی … مهم نیست
به سمت ماشینم رفتم و سوارش شدم و راه افتادم به سمت کافه همیشگی و لیا رو دیدم که داره برام دست تکون میده ولی تو اون لحظه یه چیزی عجیب بود منظورم لیا نیست اشتباه نکنید اون …
لیا ویو
دیدم چانلی داره از در وارد میشه باید نقشم رو عملی کنم ، براش دست تکون دادم تا بفهمه اینجا نشستم وقتی داشت میومد پیشم یه لحظه استوپ کرد و به به جا داش نگاه میکر وقتی رد نگاهش رو زدم دیدم اون که همون …
به نظرتون چانلی کی و دیده ؟
آیا لیا اون فرد رو میشناخته یا چی …
شرطا :
Like : 8
Followers: 134
۲۰.۱k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.