فردا صبح:
فردا صبح:
جین: اهاییییی بیدار شین کلی کار داریم بجنبین زود باش لیا بلند شو باید واسه کنسرت تمرین کنیم
لیا: جین ول کن میخوام بخوابم
جین: حرف نزن باشه بجنب
لیا: اوفففف باشه بیدار شدم
با بدبختی از تخت دل کندم و رفتم بیرون صبحونه خوردیم و اماده شدیم تا بریم (لباس اسلاید دو)
بعد از چهار ساعت تمرین کمی استراحت کردیم
. موقع استراحت:
لیا: هوففففف چقدر رقص دینامیت سخته
جیمین: اشتباه میکنی*سرد*
نامجون: جیمین چته چرا اینجوری رفتار میکنی ها هر روز تا شب کجا میری از وقتی لیا اومده تغیر کردی مشکلی هست به ما بگو
همه بجز لیا: اره بگو جیمین مشکل چیه
لیا: من میدونم مشکل چیه
نامجون: چیه لیا
لیا: مشکل منم شما ها هفت نفری بهتر بودید با من گروه به هم ریخت شاید بخوام از این گروه برم
ن: لیا این چه حرفیه چرا وقتی بقیه اعضا تازه وارد گروه شده بودن اینجوری رفتار نمیکرد
من میدونم یه مشکلی هست
جیمین: هر چی هم باشه به شما ها مربوط نیست*عصبانی *
و گذاشت رفت
مدیر برنامه: خب استراحت بسه زود باشید باید تمرین رو شروع کنید پارت جیمینه جیمین جیمین کو
لیا: رفت دستشویی من میرم دنبالش
م. ب: زود جیمین رو بیار دو روز دیگه کنسرته باید حسابی تمرین کنید
از سر جام پاشدم و رفتم توی دستشویی دیدم جیمین داره لباس عوض میکنه و بالا تنش لخته
جیمین: لیا بیخیال من شو برو بیرون
لیا: مدیر برنامه گفت پارت تو هست باید بیای
جیمین: برو الان میام
لیا: جیمین مشکل چیه مشکل منم اگه منم تا از گروه برم
جیمین اومد نزدیکم صورتش رو نزدیک صورتم کرد گفت
جیمین: اره مشکل تویی ولی نه اینکه چرا اومدی توی گروه اینکه چرا اینقدر جذابی که منو عاشق خودت کرد
لیا: چی جیم...
لباسش رو پوشید و رفت منم بعد از چند دقیقه رفتم
م. ب: چرا اینقدر دیر کردید
ل: ببخشید
و دوباره تمرین کردیم تا شب. شب ساعت 10 تمرین تموم شد چون حوصله نداشتیم بریم خونه غذا درست کنیم رفتیم بیرون غذا خودیم کمی هم مشروب چون بالاخره قبول کردن مشروب بخورم چون روز کنسرت هم تولدم بود روز بعد هم همینجوری گذشت تا روز کنسرت
. روز کنسرت
میکاپ ارتیست ها داشتن میکاپمون میکردن وقتی میکاپ تموم شد رفتم لباس هام رو عوض کردم(عکس لباس رو بعدا میزارم)
رفتیم روی استیج بعد از اجرای اولین اهنگ صدای ارمی ها رو میشنیدم که اسم من رو میگفتن. نامجون یواشکی گفت
نامجون: مثل اینکه هنوز نیومدی از ما معروف تر شدی
خنده ای کردم گفتم
لیا: بخیال هیچ کس به اندازه شما معروف نیست
وقتی ارمی ها ما رو دیدن شروع زدن به جیق زدن
. بعد از کنسرت
دوباره رفتیم بیرون و تولد من رو جشن گرفتیم
برای پارت بعد10لایک نیازه
بچها حمایت ها خیلی کمه پس اگر حمایت ها زیاد بشه قول میدم دیگه شرط نمیزارم
جین: اهاییییی بیدار شین کلی کار داریم بجنبین زود باش لیا بلند شو باید واسه کنسرت تمرین کنیم
لیا: جین ول کن میخوام بخوابم
جین: حرف نزن باشه بجنب
لیا: اوفففف باشه بیدار شدم
با بدبختی از تخت دل کندم و رفتم بیرون صبحونه خوردیم و اماده شدیم تا بریم (لباس اسلاید دو)
بعد از چهار ساعت تمرین کمی استراحت کردیم
. موقع استراحت:
لیا: هوففففف چقدر رقص دینامیت سخته
جیمین: اشتباه میکنی*سرد*
نامجون: جیمین چته چرا اینجوری رفتار میکنی ها هر روز تا شب کجا میری از وقتی لیا اومده تغیر کردی مشکلی هست به ما بگو
همه بجز لیا: اره بگو جیمین مشکل چیه
لیا: من میدونم مشکل چیه
نامجون: چیه لیا
لیا: مشکل منم شما ها هفت نفری بهتر بودید با من گروه به هم ریخت شاید بخوام از این گروه برم
ن: لیا این چه حرفیه چرا وقتی بقیه اعضا تازه وارد گروه شده بودن اینجوری رفتار نمیکرد
من میدونم یه مشکلی هست
جیمین: هر چی هم باشه به شما ها مربوط نیست*عصبانی *
و گذاشت رفت
مدیر برنامه: خب استراحت بسه زود باشید باید تمرین رو شروع کنید پارت جیمینه جیمین جیمین کو
لیا: رفت دستشویی من میرم دنبالش
م. ب: زود جیمین رو بیار دو روز دیگه کنسرته باید حسابی تمرین کنید
از سر جام پاشدم و رفتم توی دستشویی دیدم جیمین داره لباس عوض میکنه و بالا تنش لخته
جیمین: لیا بیخیال من شو برو بیرون
لیا: مدیر برنامه گفت پارت تو هست باید بیای
جیمین: برو الان میام
لیا: جیمین مشکل چیه مشکل منم اگه منم تا از گروه برم
جیمین اومد نزدیکم صورتش رو نزدیک صورتم کرد گفت
جیمین: اره مشکل تویی ولی نه اینکه چرا اومدی توی گروه اینکه چرا اینقدر جذابی که منو عاشق خودت کرد
لیا: چی جیم...
لباسش رو پوشید و رفت منم بعد از چند دقیقه رفتم
م. ب: چرا اینقدر دیر کردید
ل: ببخشید
و دوباره تمرین کردیم تا شب. شب ساعت 10 تمرین تموم شد چون حوصله نداشتیم بریم خونه غذا درست کنیم رفتیم بیرون غذا خودیم کمی هم مشروب چون بالاخره قبول کردن مشروب بخورم چون روز کنسرت هم تولدم بود روز بعد هم همینجوری گذشت تا روز کنسرت
. روز کنسرت
میکاپ ارتیست ها داشتن میکاپمون میکردن وقتی میکاپ تموم شد رفتم لباس هام رو عوض کردم(عکس لباس رو بعدا میزارم)
رفتیم روی استیج بعد از اجرای اولین اهنگ صدای ارمی ها رو میشنیدم که اسم من رو میگفتن. نامجون یواشکی گفت
نامجون: مثل اینکه هنوز نیومدی از ما معروف تر شدی
خنده ای کردم گفتم
لیا: بخیال هیچ کس به اندازه شما معروف نیست
وقتی ارمی ها ما رو دیدن شروع زدن به جیق زدن
. بعد از کنسرت
دوباره رفتیم بیرون و تولد من رو جشن گرفتیم
برای پارت بعد10لایک نیازه
بچها حمایت ها خیلی کمه پس اگر حمایت ها زیاد بشه قول میدم دیگه شرط نمیزارم
۶.۸k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.