پارت آخر
مامان کوک: اصلا حواست به زنت هس این دخترهی هرزه دوس پسر داشته و تو نمیدونستی
ات: زدم زیر گریه چون این حرفو رو با صدای بلند گفت که همه بشنون و توی جمع ابرومو برد
کوک: داری چیکاری میکنی؟(با صدای نسبتا بلند)
تهیونگ: اروم باش
کوک: خفه شو
کوک: ات بیا بریم من یه لحظه هم اینجا نمیمونم
کوک: از این به بعد تو دیگه مادر من نیستیو نمیخوام ببینمت
مامان کوک: لطفا صبر کن پسرم من قصدی نداشتم
کوک: ات بیا زودتر بریم
ات: باشه
ات و کوک از اونجا خارج شدن و سوار ماشین شدن
ات: می دونی الان چیکار کردی؟ کوک اون مادرته
کوک: اون نباید همچین کاری میکرد و ابروتو میبرد متاسفم که همچین خانواده ایی دارم
ات: اشکالی نداره تقصیر تو که نیست
کوک: متاسفم که اینقدر بهت سخت گذشت قول میدم نزارم کسی تو زندگیمون دخالت کنه
(چند سال بعد)
الان چند سال میگذره کوک و مادرش با هم اشتی کردنو منم سعی میکنم زیاد سمت مامان کوک نرم و اونم زیاد به من کاری نداره
راستی یه عضو کوچولوئم به خانوادمون اضافه شده که اسمش می هیه دختر کوچولومون و همگی با هم شاد و خوشحال زندگی میکنیم(:
ات: زدم زیر گریه چون این حرفو رو با صدای بلند گفت که همه بشنون و توی جمع ابرومو برد
کوک: داری چیکاری میکنی؟(با صدای نسبتا بلند)
تهیونگ: اروم باش
کوک: خفه شو
کوک: ات بیا بریم من یه لحظه هم اینجا نمیمونم
کوک: از این به بعد تو دیگه مادر من نیستیو نمیخوام ببینمت
مامان کوک: لطفا صبر کن پسرم من قصدی نداشتم
کوک: ات بیا زودتر بریم
ات: باشه
ات و کوک از اونجا خارج شدن و سوار ماشین شدن
ات: می دونی الان چیکار کردی؟ کوک اون مادرته
کوک: اون نباید همچین کاری میکرد و ابروتو میبرد متاسفم که همچین خانواده ایی دارم
ات: اشکالی نداره تقصیر تو که نیست
کوک: متاسفم که اینقدر بهت سخت گذشت قول میدم نزارم کسی تو زندگیمون دخالت کنه
(چند سال بعد)
الان چند سال میگذره کوک و مادرش با هم اشتی کردنو منم سعی میکنم زیاد سمت مامان کوک نرم و اونم زیاد به من کاری نداره
راستی یه عضو کوچولوئم به خانوادمون اضافه شده که اسمش می هیه دختر کوچولومون و همگی با هم شاد و خوشحال زندگی میکنیم(:
۲۹.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.