وانشات تهیونگ🙂
داداشیا اینم پارت جدید
🎒نام وانشات:احساس؟🎒
👫پارت:۱۱👫
حواسم نبود ک یهو فهمیدم تهیونگ داشته موقع عوض کردن لباسام منو دید میزده
ریسا:جیغغغغغغغغغ تو اینجا چکار میکنیییییی
تهیونگ:چرا خجالت میکشی؟امشب ک قراره....
ریسا:نزاشتم حرفشو کامل بزنه گفتم:باشه باشه فقط اسمشو نیار
ریسا تو دلش:ما با دخترا قرار گذاشتیم هممون لباسای کوتاه وجلف بپوشیم
ک بعد دخترا کمکم بهم پیام دادن و گفتن:پسرا هم گفتن قراره شب اون کارو با دخترا کنن
فاککک من خودم خیلی استرس داشتم
لباسامو پوشیدم ی پالتوی بلندم روی لباس کوتاهم پوشیدم
و کفشامو ک تقریبا مث بوت بود پوشید
موهامو باز گذاشتم ارایش غلیظ کردم و کلی اکلیلی ب صورتم زدم خیلی ناز شد ناخنامم لازم نبود لاک بزنم چون من کاشت ناخن داشتم
ریسا:ددی من امادم فقط همین زیپ لباسمو ببند دستم نمیرسه
تهیونگ تو دلش:وقتی دیدمش قند تو دلم آب شد اخه ی دختر چقدر میتونه ناز باشه خبببب؟
ریسا:تهیونگ.......تهیونگ.......تهیونگگگگگ
تهیونگ:ها ها بله بله
ریسا:میگم برام زیپ لباسمو ببند
تهیونگ:چشم بیا تا ببندم
ریسا:ددی؟
تهیونگ:اوهوم؟
ریسا:زشت شدم مگه ن؟
تهیونگ:معلومه ک نشدی تو همیشه خوشگلی
لبامو جوری بوسید ک رژلبم خراب نشه
تهیونگ:خب بیب وقتشه بریم
رفتیم و رسیدیم
اونجا استخر پارتی هم داشت رفتیم داخل مجلس
رقص شروع شده بود
بچه ها هم همزمان با ما اومدن
با هم سلام کردیم
جیهوپ:نقشه مون ک یادتون نشده
تهیونگ:مگه میشه یادمون بره؟
بچه ها خندیدن
منو تهیونگ رفتیم پیش دوستای نامجون نشستیم رو کاناپه
دوست نامجون هی ب من نگاه میکرد نامجون ب تهیونگ اشاره کرد
تهیونگ دستشو گذاشت روی رون های پای ریسا
نامجون:اقای نید چوون این خانمی ک همش چشماتون رو پاهاشه دوست پسر داره.دوست پسرشم دوست منه.پس بهتره ب اموال کسی دید نزنین.
نید چوون:ب...بله؟ حتما اشتباه میکنید من نگاه نکردم
نامجون چشم غره بهش رفت ک دهنشو بست
پالتوم رو در آوردم چون خیلی گرم بود
تهیونگ:کاری میکنی کار دستت بدما
ریسا:ددییییی نهههه*با حالت کیوت*
تهیونگ:هی بیب
تهیونگ ک بقیه دخترا روهم دید ک لباسای خیلی بدتری از من پوشیدن سعی کرد باهاش کنار بیاد
یک ساعت گذشته بود تهیونگ همش دستش رو رون پام بود پام رو میمالید
یهو فانلی و راینا اومدن:
تهیونگ و ریسا پاشین برقصین هر پارتنری باید رقص زوج بره
تهیونگ گفت:باشه پس بریم بیب
ریسا:اممم......باشه بریم
رفتیم وسط باهم رقصیدیم یهو داشتیم میچرخیدیم ک یهو خیلی اتفاقی لبامون چسبید بهم خیلی شوکه شده بودیم ولی دوتامون دلمون میخواست
لبامونو بهم نزدیک کردیم و همو بوسیدیم.
نامجونو آسلی هم داشتن از هم لب میگرفتن.
ادامه دادم و بلاخره بیخیال شدم و رفتم دو سه تا شیشه پر الکل آوردم باز رفتم چند تا دیگم اوردم
جام ها رو هم اوردم
مشروب رو ریختیم تو جام هامون همه جام هامونو زدیم بهم ک صدایی داد
بعد هممون مشروبو خوردیم
چند تا پیک دیگم رفتیم بالا من دیگه واقعا مست شده بودم
همش لبای تهیونگو لیس میزدم
رفتیم توی استخرش و توی استخر میرقصیدیم تهیونگم پرید اومد تو آب ی لحظه رفت اونور من داشتم با آسلی میرقصیدم ک یکی منو چسبوند ب خودش گفت:با من برقص
گفتم:ولم کن مرتیکه
هولش دادم اونور
با پاهام زدم جای حساسش تا دیگه نیاد سمتم
کلی رقصیدیمو خوردیمو خندیدیم
خیلی خوش گذشت
ساعت ۱:۳۰ بود بخاطر مشروبایی ک خورده بودم سرحال بودم و خوابم نمیومد
جیهوپ:بچه ها پس نقشه یادتون نشه تا جایی ک میتونید ضایع نکنید
شوگا:اوکیه
جین:بچه ها فقط اینکه صدای دخترا رو چکار کنیم؟؟؟😐
تهیونگ:بابا ولش من الان منتظرم فقط صداشو بشنوم بعد تو میگی صداهاشونو چی کار کنیم؟
ساعت ۲:۴۵ شد و داشتیم میرفتیم خونه
تو ماشین بودیم تهیونگ خیلی بیشتر از من خورده بود اما اصلا مست نبود نمیدونم چرا
یچیزی این وسط لنگ میزد
رفتیم خونه مون ک یهو......🎭
شرط پارت بعدی:۵ لایک و ۱۰ کامنت
🎒نام وانشات:احساس؟🎒
👫پارت:۱۱👫
حواسم نبود ک یهو فهمیدم تهیونگ داشته موقع عوض کردن لباسام منو دید میزده
ریسا:جیغغغغغغغغغ تو اینجا چکار میکنیییییی
تهیونگ:چرا خجالت میکشی؟امشب ک قراره....
ریسا:نزاشتم حرفشو کامل بزنه گفتم:باشه باشه فقط اسمشو نیار
ریسا تو دلش:ما با دخترا قرار گذاشتیم هممون لباسای کوتاه وجلف بپوشیم
ک بعد دخترا کمکم بهم پیام دادن و گفتن:پسرا هم گفتن قراره شب اون کارو با دخترا کنن
فاککک من خودم خیلی استرس داشتم
لباسامو پوشیدم ی پالتوی بلندم روی لباس کوتاهم پوشیدم
و کفشامو ک تقریبا مث بوت بود پوشید
موهامو باز گذاشتم ارایش غلیظ کردم و کلی اکلیلی ب صورتم زدم خیلی ناز شد ناخنامم لازم نبود لاک بزنم چون من کاشت ناخن داشتم
ریسا:ددی من امادم فقط همین زیپ لباسمو ببند دستم نمیرسه
تهیونگ تو دلش:وقتی دیدمش قند تو دلم آب شد اخه ی دختر چقدر میتونه ناز باشه خبببب؟
ریسا:تهیونگ.......تهیونگ.......تهیونگگگگگ
تهیونگ:ها ها بله بله
ریسا:میگم برام زیپ لباسمو ببند
تهیونگ:چشم بیا تا ببندم
ریسا:ددی؟
تهیونگ:اوهوم؟
ریسا:زشت شدم مگه ن؟
تهیونگ:معلومه ک نشدی تو همیشه خوشگلی
لبامو جوری بوسید ک رژلبم خراب نشه
تهیونگ:خب بیب وقتشه بریم
رفتیم و رسیدیم
اونجا استخر پارتی هم داشت رفتیم داخل مجلس
رقص شروع شده بود
بچه ها هم همزمان با ما اومدن
با هم سلام کردیم
جیهوپ:نقشه مون ک یادتون نشده
تهیونگ:مگه میشه یادمون بره؟
بچه ها خندیدن
منو تهیونگ رفتیم پیش دوستای نامجون نشستیم رو کاناپه
دوست نامجون هی ب من نگاه میکرد نامجون ب تهیونگ اشاره کرد
تهیونگ دستشو گذاشت روی رون های پای ریسا
نامجون:اقای نید چوون این خانمی ک همش چشماتون رو پاهاشه دوست پسر داره.دوست پسرشم دوست منه.پس بهتره ب اموال کسی دید نزنین.
نید چوون:ب...بله؟ حتما اشتباه میکنید من نگاه نکردم
نامجون چشم غره بهش رفت ک دهنشو بست
پالتوم رو در آوردم چون خیلی گرم بود
تهیونگ:کاری میکنی کار دستت بدما
ریسا:ددییییی نهههه*با حالت کیوت*
تهیونگ:هی بیب
تهیونگ ک بقیه دخترا روهم دید ک لباسای خیلی بدتری از من پوشیدن سعی کرد باهاش کنار بیاد
یک ساعت گذشته بود تهیونگ همش دستش رو رون پام بود پام رو میمالید
یهو فانلی و راینا اومدن:
تهیونگ و ریسا پاشین برقصین هر پارتنری باید رقص زوج بره
تهیونگ گفت:باشه پس بریم بیب
ریسا:اممم......باشه بریم
رفتیم وسط باهم رقصیدیم یهو داشتیم میچرخیدیم ک یهو خیلی اتفاقی لبامون چسبید بهم خیلی شوکه شده بودیم ولی دوتامون دلمون میخواست
لبامونو بهم نزدیک کردیم و همو بوسیدیم.
نامجونو آسلی هم داشتن از هم لب میگرفتن.
ادامه دادم و بلاخره بیخیال شدم و رفتم دو سه تا شیشه پر الکل آوردم باز رفتم چند تا دیگم اوردم
جام ها رو هم اوردم
مشروب رو ریختیم تو جام هامون همه جام هامونو زدیم بهم ک صدایی داد
بعد هممون مشروبو خوردیم
چند تا پیک دیگم رفتیم بالا من دیگه واقعا مست شده بودم
همش لبای تهیونگو لیس میزدم
رفتیم توی استخرش و توی استخر میرقصیدیم تهیونگم پرید اومد تو آب ی لحظه رفت اونور من داشتم با آسلی میرقصیدم ک یکی منو چسبوند ب خودش گفت:با من برقص
گفتم:ولم کن مرتیکه
هولش دادم اونور
با پاهام زدم جای حساسش تا دیگه نیاد سمتم
کلی رقصیدیمو خوردیمو خندیدیم
خیلی خوش گذشت
ساعت ۱:۳۰ بود بخاطر مشروبایی ک خورده بودم سرحال بودم و خوابم نمیومد
جیهوپ:بچه ها پس نقشه یادتون نشه تا جایی ک میتونید ضایع نکنید
شوگا:اوکیه
جین:بچه ها فقط اینکه صدای دخترا رو چکار کنیم؟؟؟😐
تهیونگ:بابا ولش من الان منتظرم فقط صداشو بشنوم بعد تو میگی صداهاشونو چی کار کنیم؟
ساعت ۲:۴۵ شد و داشتیم میرفتیم خونه
تو ماشین بودیم تهیونگ خیلی بیشتر از من خورده بود اما اصلا مست نبود نمیدونم چرا
یچیزی این وسط لنگ میزد
رفتیم خونه مون ک یهو......🎭
شرط پارت بعدی:۵ لایک و ۱۰ کامنت
۱۶.۰k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.