(پارت۱۸)
یکدفعه یه اس ام اس از طرف جونگ کوک برای ا/ت اومد!
نوشته بود:فردا ساعت ۵ دم پارک منتظرتم جونگ کوک.(خونه جونگ کوک با ا/ت فاصله زیادی نداشت)
ا/ت:چرا خودشونو جای جونگ کوک جا میزنن؟؟آخه فکر مارو نمیکنن که شاید از خوشحالی سکته بزنیم و بمیریم؟؟
بعد براش نوشت:دیگه مزاحم نشو لطفا جونگ کوک تقلبی!!
یک ساعت بعد:(ساعت حدودا ۲ بود)
جونگ کوک:منظورتو نفهمیدم....
ا/ت:خودتو به اون راه نزن میدونم که خودت نیستی و........
وااااااای سوتی دادم..این جدی..خ..خود..خودشه!
بعد به جونگ کوک پیام داد:ببخشید گوشی دست برادر کوچیکم بود اشتباه شد باشه ساعت ۵ میام دم پارک.
راستی!الان جونگ کوک ازم خواست بیام دم پارک؟؟یعنی دلیلش چی بود من خیلی با آرمی های دیگه فرق دارم؟؟واااای من چقدر خوش شانسم!!!
ساعت ۴:۳۰:دیگه ا/ت حاضر شده بود،از خونه بیرون رفت،سر راه برای جونگ کوک شیرموز خرید و دیگه داشت میرسید به پارک که یه نفر صداش کرد:ا/تتتتتتتت من اینجامممم
دید که جونگ کوک دار صداش میکنه.
وقتی جونگ کوک رو دید رفت به سمتش و دید یه جعبه شکلات مورد علاقش رد براش خریده!
ا/ت:وااااااای اینا خیلی زیادنننن
بعد شیرموز جونگ کوک رو بهش داد.
جونگ کوک:ا/ت از کجا میدونستی که من عاشق شیرموزم؟؟؟
ا/ت:دیگه هر کسی این رو میدونه.
جونگ کوک:اهان..خب..راست میگی.
بعد از همدیگه تشکر کردن.
جونگ کوک:بستنی دوست داری؟؟
ا/ت:آره من عاشق بستنیم!!!
جونگ کوک:خب عالیه!من یه کافه خوب میشناسم با اعضا زیاد میرفتیم اونجا دوست داری بریم؟
ا/ت:آره دوست دارم.
بعد از اینکه رسیدن یدفعه دیدن چند نفر......
نوشته بود:فردا ساعت ۵ دم پارک منتظرتم جونگ کوک.(خونه جونگ کوک با ا/ت فاصله زیادی نداشت)
ا/ت:چرا خودشونو جای جونگ کوک جا میزنن؟؟آخه فکر مارو نمیکنن که شاید از خوشحالی سکته بزنیم و بمیریم؟؟
بعد براش نوشت:دیگه مزاحم نشو لطفا جونگ کوک تقلبی!!
یک ساعت بعد:(ساعت حدودا ۲ بود)
جونگ کوک:منظورتو نفهمیدم....
ا/ت:خودتو به اون راه نزن میدونم که خودت نیستی و........
وااااااای سوتی دادم..این جدی..خ..خود..خودشه!
بعد به جونگ کوک پیام داد:ببخشید گوشی دست برادر کوچیکم بود اشتباه شد باشه ساعت ۵ میام دم پارک.
راستی!الان جونگ کوک ازم خواست بیام دم پارک؟؟یعنی دلیلش چی بود من خیلی با آرمی های دیگه فرق دارم؟؟واااای من چقدر خوش شانسم!!!
ساعت ۴:۳۰:دیگه ا/ت حاضر شده بود،از خونه بیرون رفت،سر راه برای جونگ کوک شیرموز خرید و دیگه داشت میرسید به پارک که یه نفر صداش کرد:ا/تتتتتتتت من اینجامممم
دید که جونگ کوک دار صداش میکنه.
وقتی جونگ کوک رو دید رفت به سمتش و دید یه جعبه شکلات مورد علاقش رد براش خریده!
ا/ت:وااااااای اینا خیلی زیادنننن
بعد شیرموز جونگ کوک رو بهش داد.
جونگ کوک:ا/ت از کجا میدونستی که من عاشق شیرموزم؟؟؟
ا/ت:دیگه هر کسی این رو میدونه.
جونگ کوک:اهان..خب..راست میگی.
بعد از همدیگه تشکر کردن.
جونگ کوک:بستنی دوست داری؟؟
ا/ت:آره من عاشق بستنیم!!!
جونگ کوک:خب عالیه!من یه کافه خوب میشناسم با اعضا زیاد میرفتیم اونجا دوست داری بریم؟
ا/ت:آره دوست دارم.
بعد از اینکه رسیدن یدفعه دیدن چند نفر......
۱۳.۴k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.