قمارِ عشق پارت پونزده(فصل دوم)
با برخورد نور خورشید به صورتش چشماش رو باز کرد و از جاش پاشد و به رونایی که تو خواب بود نگاه کرد و لبخندی زد
ویرایش رو از روی زمین برداشت و تنش کرد و به طرف وسایل رونا رفت
موبایل دختر رو از توی کیفش برداشت بعد از وصل کردن جی پی اس گوشیش بلند شد و به سمت در رفت تا پول اتاق رو حساب کنه .
_ببخشید آقا.
=او بله بفرمائید
_ما از دیشب تو اتاق بودیم
=او هزینش میشه پنجاه دلار.
جونگ کوک صد دلار رو از توی جیبش درآورد و روی میز گذاشت و به سمت اتاق رفت.
=اقا این خیلی زیاده ...لطفا وایسین
_بقیش برای خودت
=اوو خیلی ممنونم آقا
به سمت اتاق رفت و کیف پول رونا رو روی میز گذاشت و لباساش رو از روی زمین برداشت و تا کرد و روی میز کنار کیف دختر گذاشت
کیف پول دختر رو از توی کیفش درآورد و با لبخند به دختر نگاه کرد و بعد به عکس پسر بچه ی شیرین توی کیف پول دختر
نوشته ی زیر عکس توجه کوک رو جلب کرد به خوندنش.
جئون جیونگ....جئون؟اخمی گوشه ی چشم جونگ کوک امد
کمتر کسی رو دیده بود که فامیلیش جئون باشه یا شاید بهتر فقط خانواده ی اونا جئون بود.
با ول خوردن رونا حواسش رو به رونا داد و دستش رو توی کیف کرد و عکس پسر بچه رو دارود و سیصد دلار پول رو داخل کیف دختر گذاشت و درش رو بست .
کنار تخت نشست و به چهره ی غرق در خواب دختر نگاه کرد و گفت:
+یعنی ممکنه بچه دار بشه.
با صدای بلند در با چشمای درشت به در نگاه کرد و با چهره ی عصبی جیمی ن مواجه شد .
جیمین به سمت جونگ کوک رفت و یقش رو گرفت و به سمت خودش کشید و مشتی توی دهن کوک زد
=عوضییییی
رونا با صدای بلند از خواب پرید و روی تخت نشست و با دیدن وضعیت قلبش شروع کرد به تپیدن .
پتو رو محکم روی خودش گرفت و به نام تخت تکیه داد و با چشمای اشکی به جیمین که روی جونگ کوک بود و داشت اون رو میزد نگاه میکرد .
تازه دیشب رو یادش امده بود ...تازه فهمیده بود چه گندی زده..
+بسه جیمین
=خفه شوووو
گایز یکم سرم شلوغه شاید امشب یا فردا پارت بعد رو گذاشتم
نظرات =۳۰
لایک ها=۵۰
فالورها:۱۱۶
ویرایش رو از روی زمین برداشت و تنش کرد و به طرف وسایل رونا رفت
موبایل دختر رو از توی کیفش برداشت بعد از وصل کردن جی پی اس گوشیش بلند شد و به سمت در رفت تا پول اتاق رو حساب کنه .
_ببخشید آقا.
=او بله بفرمائید
_ما از دیشب تو اتاق بودیم
=او هزینش میشه پنجاه دلار.
جونگ کوک صد دلار رو از توی جیبش درآورد و روی میز گذاشت و به سمت اتاق رفت.
=اقا این خیلی زیاده ...لطفا وایسین
_بقیش برای خودت
=اوو خیلی ممنونم آقا
به سمت اتاق رفت و کیف پول رونا رو روی میز گذاشت و لباساش رو از روی زمین برداشت و تا کرد و روی میز کنار کیف دختر گذاشت
کیف پول دختر رو از توی کیفش درآورد و با لبخند به دختر نگاه کرد و بعد به عکس پسر بچه ی شیرین توی کیف پول دختر
نوشته ی زیر عکس توجه کوک رو جلب کرد به خوندنش.
جئون جیونگ....جئون؟اخمی گوشه ی چشم جونگ کوک امد
کمتر کسی رو دیده بود که فامیلیش جئون باشه یا شاید بهتر فقط خانواده ی اونا جئون بود.
با ول خوردن رونا حواسش رو به رونا داد و دستش رو توی کیف کرد و عکس پسر بچه رو دارود و سیصد دلار پول رو داخل کیف دختر گذاشت و درش رو بست .
کنار تخت نشست و به چهره ی غرق در خواب دختر نگاه کرد و گفت:
+یعنی ممکنه بچه دار بشه.
با صدای بلند در با چشمای درشت به در نگاه کرد و با چهره ی عصبی جیمی ن مواجه شد .
جیمین به سمت جونگ کوک رفت و یقش رو گرفت و به سمت خودش کشید و مشتی توی دهن کوک زد
=عوضییییی
رونا با صدای بلند از خواب پرید و روی تخت نشست و با دیدن وضعیت قلبش شروع کرد به تپیدن .
پتو رو محکم روی خودش گرفت و به نام تخت تکیه داد و با چشمای اشکی به جیمین که روی جونگ کوک بود و داشت اون رو میزد نگاه میکرد .
تازه دیشب رو یادش امده بود ...تازه فهمیده بود چه گندی زده..
+بسه جیمین
=خفه شوووو
گایز یکم سرم شلوغه شاید امشب یا فردا پارت بعد رو گذاشتم
نظرات =۳۰
لایک ها=۵۰
فالورها:۱۱۶
۸۳.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.