دریای طوفانی🌊پارت۱۴
رزی:شما که پارسال کات کردین وهمچی تموم شده چرا دوباره اومدی سراغش؟
جیمین:خب میدونی من تو اون مدتی که دیگه باهاش نبودم خیلی احساس خوبی نداشتم ودلم براش تنگ شده بود
اونم که ازخداش بودکه من برگردم
رزی:دلم برای جیسو میسوزه..چون خیلی سختی کشیده ازاون زمانی که من میشناسمش
جیمین: آره خب
رزی:راستی الان حالش چطوره
جیمین:دکتر گفته مواظبش باشم ...حالش خیلی خوب نیست
رزی:میخوای پیشت بمونم
جیمین:آره
رزی:باشه پس صب کن یه چیز بگیرم بخوریم به نظر گشنه میای....چی بگیرم برات؟؟
جیمین:نمیدونم...یه چیز ساده بگیر
ازدید جیمین
وقتی که رزی اومد یه زره حالم خوب شد
خوشحال بودم که همچین خواهربه فکری دارم
اگه یه نفردیگه بود شاید نمیموند
ادامه داره..........................
بقیشو همین امروز میزارم
الان موقعیتش نیس😐
جیمین:خب میدونی من تو اون مدتی که دیگه باهاش نبودم خیلی احساس خوبی نداشتم ودلم براش تنگ شده بود
اونم که ازخداش بودکه من برگردم
رزی:دلم برای جیسو میسوزه..چون خیلی سختی کشیده ازاون زمانی که من میشناسمش
جیمین: آره خب
رزی:راستی الان حالش چطوره
جیمین:دکتر گفته مواظبش باشم ...حالش خیلی خوب نیست
رزی:میخوای پیشت بمونم
جیمین:آره
رزی:باشه پس صب کن یه چیز بگیرم بخوریم به نظر گشنه میای....چی بگیرم برات؟؟
جیمین:نمیدونم...یه چیز ساده بگیر
ازدید جیمین
وقتی که رزی اومد یه زره حالم خوب شد
خوشحال بودم که همچین خواهربه فکری دارم
اگه یه نفردیگه بود شاید نمیموند
ادامه داره..........................
بقیشو همین امروز میزارم
الان موقعیتش نیس😐
۱۰.۸k
۰۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.