پارت ۳۰ ( عشق در نگاه اول ؟ )
یهو لباشو جلو اورد و خیلی محکم مک میزد یجوری که انگار شیرینی مورد علاقشه بعد ۴۰ ثانیه که از هم جدا شدیم جیمین بهم لبخند زد و دوباره منو بوسید
پرش زمانی به نیم ساعت بعد
جیمین : رسیدیم
ا/ت : جیمین فردا تو تئاتر میبینمت دلم برات تنگ میشه
جیمین. : منم همینطور بای بای
فردا صبح
از زبان رئیس بانک ( بچه ها ا/ت قبلا تو بانک کار میکرد دیگه منظورم همون رئیسشه)
وقتی ا/ت استعفا داد فهمیدم یه کار دیگه پیدا کرده
اون دختر لعنتی خیلی پولداره هم خودش خانوادش چون هونشو میدونستم صبح زود به سمت اونجا حرکت کردم و دم در وایسادم تا ببینم کجا میخواد بره بعد ۱ ساعت که نشستم دیدم یکی اومد بیرون خودش بود ا/ت
سوار ماشینش شد و حرکت کرد منم دنبالش رفتم بعد نیم ساعت رسید جلوی تئاتر مرکزی سئول
رییس ا/ت : اهان پس بخاطر بازیگری استعفا دادی بعد اینکه ا/ت رفت توی تئاتر منم پشت سرش رفتم تا یکم اطلاعات ازش جمع کنم از یکی که اونجا وایساده بود و داشت با یه دختر حرف میزد پرسیدم
رییس ا/ت : ببخشید خانم کیم ا/ت اینجا کار میکنه
اون دختر : اون دختره دیوونه رو میگی تو کی هستی
رییس ا/ت : من یکی از فامیلاشونم ولی مگه اون چیکار کرده
اون دختر هم همه ماجرا دعوا با لیارا رو تعریف کرد آخرشم گفت بهتره که بهش بگید از این تئاتر بره تا بیشتر از این فیلمنامه رو خراب نکنه
رییس ا/ت : باشه حتما
یهو یه فکری به سرم زد باید با لیارا همکاری کنم و اونم وارد بازیم کنم اینطوری من سود بیشتری می کنم میاد آخر هم اون دختره لیارا رو مثل یک زباله توی سطل زباله میریزم ( خنده )
پرش زمانی به نیم ساعت بعد
جیمین : رسیدیم
ا/ت : جیمین فردا تو تئاتر میبینمت دلم برات تنگ میشه
جیمین. : منم همینطور بای بای
فردا صبح
از زبان رئیس بانک ( بچه ها ا/ت قبلا تو بانک کار میکرد دیگه منظورم همون رئیسشه)
وقتی ا/ت استعفا داد فهمیدم یه کار دیگه پیدا کرده
اون دختر لعنتی خیلی پولداره هم خودش خانوادش چون هونشو میدونستم صبح زود به سمت اونجا حرکت کردم و دم در وایسادم تا ببینم کجا میخواد بره بعد ۱ ساعت که نشستم دیدم یکی اومد بیرون خودش بود ا/ت
سوار ماشینش شد و حرکت کرد منم دنبالش رفتم بعد نیم ساعت رسید جلوی تئاتر مرکزی سئول
رییس ا/ت : اهان پس بخاطر بازیگری استعفا دادی بعد اینکه ا/ت رفت توی تئاتر منم پشت سرش رفتم تا یکم اطلاعات ازش جمع کنم از یکی که اونجا وایساده بود و داشت با یه دختر حرف میزد پرسیدم
رییس ا/ت : ببخشید خانم کیم ا/ت اینجا کار میکنه
اون دختر : اون دختره دیوونه رو میگی تو کی هستی
رییس ا/ت : من یکی از فامیلاشونم ولی مگه اون چیکار کرده
اون دختر هم همه ماجرا دعوا با لیارا رو تعریف کرد آخرشم گفت بهتره که بهش بگید از این تئاتر بره تا بیشتر از این فیلمنامه رو خراب نکنه
رییس ا/ت : باشه حتما
یهو یه فکری به سرم زد باید با لیارا همکاری کنم و اونم وارد بازیم کنم اینطوری من سود بیشتری می کنم میاد آخر هم اون دختره لیارا رو مثل یک زباله توی سطل زباله میریزم ( خنده )
۴.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.