منشه من چشه
منشه من چشه
پارت ۵
ویو آت
ساعت ۵و نیم بود بلند شدم ک آماده بشم
نیم ساعت حموم کردم آمدم بیرون موهام رو سشوار کشیدم و حالت دادم
و حالا نوبت لباس پوشیدن بود
چون قرار بود بریم جزیره جوجو پس با تمه دریا لباسم رو انتخاب کردم
ی لباس ساحلی تنگ ک رنگه ابیه رو برداشتم
و شروع کردم ب میکاپ کردن
از اونجایی ک من الان فق یک ماهه آمدم اینجا و هنوز جزیره جوجو نرفتم پس ی میکاپ خیلی ساده کردم چون ممکن بود گرم باشه
و تماممم
ساعت ۶و رب بود سریع ی صبحونه درس کردم و خوردم
ی ماشین گرفتم و رفتم شرکت چون ی هفته میخاستیم وایسم ی چمدون بزرگ همرام بود من همیشه همیجوریم همه هم بهم میگن این همه لباس برای چیته ولی من باز دفعه ی بعد بیشتر بر میدارم
حالا هم ی چمدون بزرگ دارم
رسیدیم شرکت هزینش رو واریز کردم و چمدون بزرگم رو برداشتم
داشتم با چمدون میرفتم ( یعنی داره میوفته زمین )
ک یکی منو گرفت
_ چطوری خوشکله
+ جناب کیم
(تعظیم میکنه)
_امروز رو راحت باش
منظورم کل این هفته رو هست
+ یعنی کیم صداتون کنم؟
_ ننن همون تهیونگ خوبه
+ چشم
_ بزار چمدون رو برات بیارم
+ بفرماید
_ راسی امروز خوشگل شدی
+ نظر لطفتونه
_ از لطف نیست
ع
هیچی ولش در کل خوشگل شدی
+ خیلی ممنون
خلاصه اتوبوس آمد میخواستم سوار شم
ک
_ صبر کن. تو با من میای
+ جان؟
_ با من میای
+ چرا؟
_چرا نداره بیا تنهام
+ باشه
سوار ماشین
_ آهنگ گوش میدی دیگه
+ اره اره من دیونه ی آهنگم
...._
+ ببخشید فک کنم زیاد حرف زدم
_ن اصلا اتفاقا منم آهنگ گوش میدم
ی آهنگ گذاشت و تا جزیره جوجو رانندگی کرد
البته فق همون آهنگ نبود کلی آهنگ آمد و رفت
تا بلاخره رسیدیم
همه پیش هم بودیم ساعت ۲ ظهر بود
غذا رو از قبل آماده
همه وارد ی سالن بزرگ شدیم
با سه تا میز بزرگ غذا
همه شروع کردن ب غذا خوردن منم طبق معمول کنار ته نشسته بودم
بعد اینکه غذا تموم شد میخاستن ویلا ها رو تقسیم کنن بین همه یعنی پسرا ی جا دخترا هم ی جا
ک فق آقای کیم ی عمارت جدا داشت
داشتم همراه دخترا میرفتم ک ی نفر دستم رو گرفت
_امشب رو توی ویلای من بمون
تمام
لایک یادتون نرهه
پارت ۵
ویو آت
ساعت ۵و نیم بود بلند شدم ک آماده بشم
نیم ساعت حموم کردم آمدم بیرون موهام رو سشوار کشیدم و حالت دادم
و حالا نوبت لباس پوشیدن بود
چون قرار بود بریم جزیره جوجو پس با تمه دریا لباسم رو انتخاب کردم
ی لباس ساحلی تنگ ک رنگه ابیه رو برداشتم
و شروع کردم ب میکاپ کردن
از اونجایی ک من الان فق یک ماهه آمدم اینجا و هنوز جزیره جوجو نرفتم پس ی میکاپ خیلی ساده کردم چون ممکن بود گرم باشه
و تماممم
ساعت ۶و رب بود سریع ی صبحونه درس کردم و خوردم
ی ماشین گرفتم و رفتم شرکت چون ی هفته میخاستیم وایسم ی چمدون بزرگ همرام بود من همیشه همیجوریم همه هم بهم میگن این همه لباس برای چیته ولی من باز دفعه ی بعد بیشتر بر میدارم
حالا هم ی چمدون بزرگ دارم
رسیدیم شرکت هزینش رو واریز کردم و چمدون بزرگم رو برداشتم
داشتم با چمدون میرفتم ( یعنی داره میوفته زمین )
ک یکی منو گرفت
_ چطوری خوشکله
+ جناب کیم
(تعظیم میکنه)
_امروز رو راحت باش
منظورم کل این هفته رو هست
+ یعنی کیم صداتون کنم؟
_ ننن همون تهیونگ خوبه
+ چشم
_ بزار چمدون رو برات بیارم
+ بفرماید
_ راسی امروز خوشگل شدی
+ نظر لطفتونه
_ از لطف نیست
ع
هیچی ولش در کل خوشگل شدی
+ خیلی ممنون
خلاصه اتوبوس آمد میخواستم سوار شم
ک
_ صبر کن. تو با من میای
+ جان؟
_ با من میای
+ چرا؟
_چرا نداره بیا تنهام
+ باشه
سوار ماشین
_ آهنگ گوش میدی دیگه
+ اره اره من دیونه ی آهنگم
...._
+ ببخشید فک کنم زیاد حرف زدم
_ن اصلا اتفاقا منم آهنگ گوش میدم
ی آهنگ گذاشت و تا جزیره جوجو رانندگی کرد
البته فق همون آهنگ نبود کلی آهنگ آمد و رفت
تا بلاخره رسیدیم
همه پیش هم بودیم ساعت ۲ ظهر بود
غذا رو از قبل آماده
همه وارد ی سالن بزرگ شدیم
با سه تا میز بزرگ غذا
همه شروع کردن ب غذا خوردن منم طبق معمول کنار ته نشسته بودم
بعد اینکه غذا تموم شد میخاستن ویلا ها رو تقسیم کنن بین همه یعنی پسرا ی جا دخترا هم ی جا
ک فق آقای کیم ی عمارت جدا داشت
داشتم همراه دخترا میرفتم ک ی نفر دستم رو گرفت
_امشب رو توی ویلای من بمون
تمام
لایک یادتون نرهه
۳.۵k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.