27 Part
صبح شده بود. رفتم کنار دایون نشستم.
ا/ت: دایون بلند شو. صبح شده.
دایون: اممم باشه
ا/ت: آفرین بلند شو ببینم.
دایون: اینجا کجاست؟
ا/ت: ماشین دیگه.
دایون: آهان
ا/ت: دیشب رفتم دم خونه خاله. نمیدونم ظاهرا که خونش رو فروخته. نمیتونم هم بهش زنگ بزنم. خب حالا ولش کن. صبحونه چی میخوری؟
دایون: بزار بریم داخل مغازه بعد تصمیم بگیرم.
...
دایون: امروز چیکار میکنیم؟
ا/ت: شاید بریم خونه مامان بزرگ. الان زنگ میزنم بهش تا بریم اونجا.
دایون: یه چیزی بگم؟
ا/ت: آره بگو.
دایون: چند روز پیش، وقتی خاله و مامان بزرگ و عمه اومدن خونمون، درست همون زمانی بود که تو گم شدی. اونا به قصد خرید رفتن بیرون. اون زمان هنوز به نبودنت شک نکرده بودیم فکر کردیم شاید کار داری توی شرکت موندی. اونا بعد از اینکه رفتن، هیچکدومشون برنگشتن. بابا کلی دنبالشون گشت ولی آب شده بودن رفته بودن تو زمین.
ا/ت: وای خدا. چرا موضوع به این مهمی رو زودتر نگفتی دایون؟
دایون: فکر میکردیم اونا پیش تو هستن و حالا که توهم پیدات شده...
ا/ت: وای من آخر از دستت تشنج میکنم.
دایون: عههه واقعا که من به قدری از اینکه تو پیدات شده بود شوکه شدم که به کل تمام این اتفاق ها رو فراموش کردم.
...
لایک ♥️ میدونم این چند تا پارت حوصلتون سر رفته ولی منتظر اتفاق های جالب باشید...
ا/ت: دایون بلند شو. صبح شده.
دایون: اممم باشه
ا/ت: آفرین بلند شو ببینم.
دایون: اینجا کجاست؟
ا/ت: ماشین دیگه.
دایون: آهان
ا/ت: دیشب رفتم دم خونه خاله. نمیدونم ظاهرا که خونش رو فروخته. نمیتونم هم بهش زنگ بزنم. خب حالا ولش کن. صبحونه چی میخوری؟
دایون: بزار بریم داخل مغازه بعد تصمیم بگیرم.
...
دایون: امروز چیکار میکنیم؟
ا/ت: شاید بریم خونه مامان بزرگ. الان زنگ میزنم بهش تا بریم اونجا.
دایون: یه چیزی بگم؟
ا/ت: آره بگو.
دایون: چند روز پیش، وقتی خاله و مامان بزرگ و عمه اومدن خونمون، درست همون زمانی بود که تو گم شدی. اونا به قصد خرید رفتن بیرون. اون زمان هنوز به نبودنت شک نکرده بودیم فکر کردیم شاید کار داری توی شرکت موندی. اونا بعد از اینکه رفتن، هیچکدومشون برنگشتن. بابا کلی دنبالشون گشت ولی آب شده بودن رفته بودن تو زمین.
ا/ت: وای خدا. چرا موضوع به این مهمی رو زودتر نگفتی دایون؟
دایون: فکر میکردیم اونا پیش تو هستن و حالا که توهم پیدات شده...
ا/ت: وای من آخر از دستت تشنج میکنم.
دایون: عههه واقعا که من به قدری از اینکه تو پیدات شده بود شوکه شدم که به کل تمام این اتفاق ها رو فراموش کردم.
...
لایک ♥️ میدونم این چند تا پارت حوصلتون سر رفته ولی منتظر اتفاق های جالب باشید...
۱۷.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.