پارت22
پارت22
ا.ت: چه بزرگه من تاحالا اینجا نیومده
کوک: خب الان میبینی
ا.ت: خیلی واقعا دوست داشتم همچین جایی بیام
کوک: ا.ت
ا.ت: چیه
کوک: بازم کفش پاشنه بلند پوشیدی
ا.ت: خب نمیدونستم میخوایم بیایم شرکت
کوک: الان که اومدیم
ا.ت: خب حواسم هست
کوک: حواست باشه ها درست راه بریا
ا.ت: باشه
رفتیم داخل
منشی: سلام اقا امروز پدرتون گفتن که جلسه دارید
کوک: نگفت که تو کدوم شرکت
منشی: گفت که میان اینجا
کوک: باشه
منشی:فقط پدرتون گفتن که همراهی باهاتون نباشه
ا.ت: کوک یعنی من نیام
منشی: اقای جئون گفتن
کوک: عزیزم تو اینجا بمون
ا.ت: ولی منم میخوام بیا
کوک: قول میدم جلسه تموم شد بیای پیشم چون تا شب اینجاییم خسته که نیستی
ا.ت: نه
کوک: بعد شب هم میریم کلی خوش میگذرونیم
ا.ت: باشه
کوک: مراقب خودت کوچولو باشیا
ا.ت: اینم چشم
کوک: خب من برم
ا.ت: باشه
کوک یه نگاهی به منشی کرد
منشی: ببخشید
کوک:گفتی جلسه کی شروع میشه
منشی: تا ده دقیقه دیگه
کوک: باشه میتونم یه چیزی درخواستی کنم
منشی: البته بفرمایید
کوک: حواست به زنم باشه
ا.ت: عزیزم من حواسم هست به خودم
کوک: دو ساعت حوصلت سر میره با خانم کانگ باش خانم کانگ میتونی حواست بهش باشه
منشی: بله
کوک: خب من برم
ا.ت: باشه عزیزم
منشی:خانم بیاید اینجا بشینید
ا.ت: منو خانم صدا نکن منو ا.ت صدا کن راحت ترم
منشی: شما کیم ا.ت دکتر نیستید
ا.ت: بله خودم هستم
منشی: وایی باورم نمیشه که دیدمتون
ا.ت: خب منم دکترم مثل بقیه دکترا
منشی: ما خانوادگی خیلی دوستون داریم
ا.ت: عزیزم😊
منشی: میشه باهاتون یه عکس بگیرم
ا.ت: البته
منشی: فکر کنم اقای جئون خیلی دوستون داره
ا.ت: منم خیلی دوسش دارم
منشی: ا.ت
ا.ت: بله
منشی: بیا بریم تا شرکت کامل نشونت بدم
ا.ت: باشه بریم
میخواستیم بریم که جیمین اومد
#کوک
#فیک
#سناریو
ا.ت: چه بزرگه من تاحالا اینجا نیومده
کوک: خب الان میبینی
ا.ت: خیلی واقعا دوست داشتم همچین جایی بیام
کوک: ا.ت
ا.ت: چیه
کوک: بازم کفش پاشنه بلند پوشیدی
ا.ت: خب نمیدونستم میخوایم بیایم شرکت
کوک: الان که اومدیم
ا.ت: خب حواسم هست
کوک: حواست باشه ها درست راه بریا
ا.ت: باشه
رفتیم داخل
منشی: سلام اقا امروز پدرتون گفتن که جلسه دارید
کوک: نگفت که تو کدوم شرکت
منشی: گفت که میان اینجا
کوک: باشه
منشی:فقط پدرتون گفتن که همراهی باهاتون نباشه
ا.ت: کوک یعنی من نیام
منشی: اقای جئون گفتن
کوک: عزیزم تو اینجا بمون
ا.ت: ولی منم میخوام بیا
کوک: قول میدم جلسه تموم شد بیای پیشم چون تا شب اینجاییم خسته که نیستی
ا.ت: نه
کوک: بعد شب هم میریم کلی خوش میگذرونیم
ا.ت: باشه
کوک: مراقب خودت کوچولو باشیا
ا.ت: اینم چشم
کوک: خب من برم
ا.ت: باشه
کوک یه نگاهی به منشی کرد
منشی: ببخشید
کوک:گفتی جلسه کی شروع میشه
منشی: تا ده دقیقه دیگه
کوک: باشه میتونم یه چیزی درخواستی کنم
منشی: البته بفرمایید
کوک: حواست به زنم باشه
ا.ت: عزیزم من حواسم هست به خودم
کوک: دو ساعت حوصلت سر میره با خانم کانگ باش خانم کانگ میتونی حواست بهش باشه
منشی: بله
کوک: خب من برم
ا.ت: باشه عزیزم
منشی:خانم بیاید اینجا بشینید
ا.ت: منو خانم صدا نکن منو ا.ت صدا کن راحت ترم
منشی: شما کیم ا.ت دکتر نیستید
ا.ت: بله خودم هستم
منشی: وایی باورم نمیشه که دیدمتون
ا.ت: خب منم دکترم مثل بقیه دکترا
منشی: ما خانوادگی خیلی دوستون داریم
ا.ت: عزیزم😊
منشی: میشه باهاتون یه عکس بگیرم
ا.ت: البته
منشی: فکر کنم اقای جئون خیلی دوستون داره
ا.ت: منم خیلی دوسش دارم
منشی: ا.ت
ا.ت: بله
منشی: بیا بریم تا شرکت کامل نشونت بدم
ا.ت: باشه بریم
میخواستیم بریم که جیمین اومد
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۲.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.