تک پارتی کوک (✪‿✪)
وقتی باهم دعواتون میشه
(ویو ا. ت)
من و کوک دیروز باهم دعوا کردیم ولی هنوز برنگشته خونه خیلی نگرانشم اون فقط بخاطر اینکه من بهش نگفتم مبخوام برم خونه دوستم اینقدر اعصبانی شد که فکر کردم مگه من چیکار کردم که اینطوری میکنه واییی من نمیتونم همینطوری بشینم یه جا بهش زنگ زدم ولی جواب نداد باره دومم همینطور باره سوم که زنگ زدم بلاکم کرد خیلی ترسیده بودم کلی فکر توی سرم به وجود اومده بود نمیدونستم کجاست. داره چیکار میکنه. برا همین یهو یه فکری به سرم زد زنگ زدم تهیونگ بهترین دوست کوک هست هنوز بوق نخورده بود که جواب داد
(علامت ا. ت+علامت تهیونگ~)
~ الو
+الو
~اه... ا. ت تویی؟
+ آره خودمم
~ چیزی شده؟
+ته ته (با صدای بغض آلود)
~ ا. ت حالت خوبه؟
+ته... جونگکوک پیش توعه؟
~کوک... نه از دیروز دیگه ندیدمش
+واییی... چرا جونگکوک هیجا نیست
~ نکنه شما باهم دعوا کردین!
+ چرا دعوا کردیم. از دیشب غیبش زده نمیدونم کجاست دلم داره شور میزنه
~ نترس ا. ت من بهش زنگ میزنم بعد خبرشو بهت میدم خب نگران نباش
+باشه. ممنونم ته ته
~ خواهش میکنم زن داداش
+ یا صد دفعه بهت گفتم اینجوری صدام نزن
~ باشه بابا نخوریمون حالا
+خخخ بامزه خندیدیم بای
~ بای خبرشو میدم بهت
+ اوکی مرسی ته
(پایان مکالمه)
من موندم خودم تنها
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ساعت ۲:٠٠تمام هست هنوز جونگکوک نیومده تهیونگ به من گفت که جونگکوک حالش خوبه و رفته یه جایی که استراحت کنه کوک حتی به تهیونگ هم نگفت کجا رفته همینژور داشتم با خودم حرف میزدم که در خونه باز سد و کوک توی چارچوب در نمایان سد سریع رفتم پیشش و گفتم
+یاااا این همه مدت کجا بودی. چرا منو تنها گذاشتی رفتییی
(علامت کوک_)
_ ا. ت برو اونور حوصلت رو ندارم
+تو کی حوصله منو داشتی تو بعد از ۲روز اومدی خونه منو نگران کردی نمیگی یه وقت سکته کنم بمیرم
_...
+ من معذرت میخوام بخاطر اتفاق دیروز خیلی خیلی ببخشید از این به بعد هرجا رفتم یا با تو میرم یا بهت میگم قول میدم فقط تو روخدا باهام قهر نکن (بغض)
_ ولی... تو بهم دیروز کلی فحش دادی(بغض)
+ وای عشقم (محکم پرید تو بغل کوک) تو روخدا گریه نکن من طاقت دیدن اشکات رو ندارم اصلامن غلط کردم خب میخوای برات...
هنوز حرفم تموم نشده بودکه گرمای لباش رو روی لبای خودم احساس کردم بعد از ۵مین ازم جدا شد و تو چشمام زل زد و گفت
_ خیلی دوست دارم
+ منم دوست دارم
(ویو ا. ت)
من و کوک دیروز باهم دعوا کردیم ولی هنوز برنگشته خونه خیلی نگرانشم اون فقط بخاطر اینکه من بهش نگفتم مبخوام برم خونه دوستم اینقدر اعصبانی شد که فکر کردم مگه من چیکار کردم که اینطوری میکنه واییی من نمیتونم همینطوری بشینم یه جا بهش زنگ زدم ولی جواب نداد باره دومم همینطور باره سوم که زنگ زدم بلاکم کرد خیلی ترسیده بودم کلی فکر توی سرم به وجود اومده بود نمیدونستم کجاست. داره چیکار میکنه. برا همین یهو یه فکری به سرم زد زنگ زدم تهیونگ بهترین دوست کوک هست هنوز بوق نخورده بود که جواب داد
(علامت ا. ت+علامت تهیونگ~)
~ الو
+الو
~اه... ا. ت تویی؟
+ آره خودمم
~ چیزی شده؟
+ته ته (با صدای بغض آلود)
~ ا. ت حالت خوبه؟
+ته... جونگکوک پیش توعه؟
~کوک... نه از دیروز دیگه ندیدمش
+واییی... چرا جونگکوک هیجا نیست
~ نکنه شما باهم دعوا کردین!
+ چرا دعوا کردیم. از دیشب غیبش زده نمیدونم کجاست دلم داره شور میزنه
~ نترس ا. ت من بهش زنگ میزنم بعد خبرشو بهت میدم خب نگران نباش
+باشه. ممنونم ته ته
~ خواهش میکنم زن داداش
+ یا صد دفعه بهت گفتم اینجوری صدام نزن
~ باشه بابا نخوریمون حالا
+خخخ بامزه خندیدیم بای
~ بای خبرشو میدم بهت
+ اوکی مرسی ته
(پایان مکالمه)
من موندم خودم تنها
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ساعت ۲:٠٠تمام هست هنوز جونگکوک نیومده تهیونگ به من گفت که جونگکوک حالش خوبه و رفته یه جایی که استراحت کنه کوک حتی به تهیونگ هم نگفت کجا رفته همینژور داشتم با خودم حرف میزدم که در خونه باز سد و کوک توی چارچوب در نمایان سد سریع رفتم پیشش و گفتم
+یاااا این همه مدت کجا بودی. چرا منو تنها گذاشتی رفتییی
(علامت کوک_)
_ ا. ت برو اونور حوصلت رو ندارم
+تو کی حوصله منو داشتی تو بعد از ۲روز اومدی خونه منو نگران کردی نمیگی یه وقت سکته کنم بمیرم
_...
+ من معذرت میخوام بخاطر اتفاق دیروز خیلی خیلی ببخشید از این به بعد هرجا رفتم یا با تو میرم یا بهت میگم قول میدم فقط تو روخدا باهام قهر نکن (بغض)
_ ولی... تو بهم دیروز کلی فحش دادی(بغض)
+ وای عشقم (محکم پرید تو بغل کوک) تو روخدا گریه نکن من طاقت دیدن اشکات رو ندارم اصلامن غلط کردم خب میخوای برات...
هنوز حرفم تموم نشده بودکه گرمای لباش رو روی لبای خودم احساس کردم بعد از ۵مین ازم جدا شد و تو چشمام زل زد و گفت
_ خیلی دوست دارم
+ منم دوست دارم
۵.۸k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.