شرمنده دیشب نتونستم پارت بدم
پارت ۱۸
سورا هم از لجش از روی دازای بلند میشه
سورا:خودت پانسمان کن
بعد گردنشو میماله
سورا: عوضی «با عصبانیت»
دازای میاد جلو و سورا
دازای:ایو میدونی که نمیتونم مقاومت کنم
سورا: مقاومت چی ها ما فقط قرار بود نقش بازی کنیم
دازای:پس واقعا این واسه تو نقش بازی کردنه؟ «لبخند عصبانی»
سورا:پس فکر کردی میتونی منو گول بزنی و ازم بدونه اینکه متوجه بشم استفاده کنی؟«با حرس»
دازای:من هیچ وقت همچین کاری باهات نمیکنم من واقعا دوست دارم «با ناراحتی»
سورا میره عقب و درو واز میکنه و میره بیرون
دازای یه لحظه بقزش میگیره و خیلی از خودش عصبانی میشه
شرت پارت بعدی ۴ تا لایک و ۲ تا نظر
سورا هم از لجش از روی دازای بلند میشه
سورا:خودت پانسمان کن
بعد گردنشو میماله
سورا: عوضی «با عصبانیت»
دازای میاد جلو و سورا
دازای:ایو میدونی که نمیتونم مقاومت کنم
سورا: مقاومت چی ها ما فقط قرار بود نقش بازی کنیم
دازای:پس واقعا این واسه تو نقش بازی کردنه؟ «لبخند عصبانی»
سورا:پس فکر کردی میتونی منو گول بزنی و ازم بدونه اینکه متوجه بشم استفاده کنی؟«با حرس»
دازای:من هیچ وقت همچین کاری باهات نمیکنم من واقعا دوست دارم «با ناراحتی»
سورا میره عقب و درو واز میکنه و میره بیرون
دازای یه لحظه بقزش میگیره و خیلی از خودش عصبانی میشه
شرت پارت بعدی ۴ تا لایک و ۲ تا نظر
۲۳۱
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.