بادیگارد من
𝐌𝐲 𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝
(𝐏𝐚𝐫𝐭 32)
( در رو باز کردن و ات و تهیونگ رفتن داخل که یه نفر پشتشون به اونا بود و داشت با تلفن حرف میزد.... ثانیه ای برگشت و با دیدن ات لبخند و با دیدن تهیونگ لبخندش محو شد.... تلفن رو قطع کرد)
جین: سلام وروجک
ات: سلام هندسام چطوری
جین: بنظرت من نگفته بودم که خودت باید بیای بادیگارد بی بادیگارد؟
تهیونگ: ببخشید شما با من مشکلی داری اقای کیم؟!😐
جین: خیر فقط میترسم تا توی توالت هم دنبال ایشون بری
ات: عه کافیه دیگه ( اخم) این حرفا چیه میزنی جین
جین: ( لیوان آب برداشت تا بخوره)
.. اولین که این بادیگارد منه به هر حال پدرم گفته هر جا که میرم ایشون هم باشن... دومن مدل دخترت منم و مدل پسرت ایشون
جین: ( با حرف ات آب پرید گلوش و شروع به سرفه کرد) چی گفتی؟ مدل پسر که گفتی پیدا کردی بادیگاردته؟! (تعجب)
ات: بله... ایشون هم هیکلش عالیه هم صورت بسیار جذابی داره پس باید از خداتم باشه که هر دوتامون درخواستت رو قبول کردیم اگه نمیخوای میتونیم بریم
جین: خیلی خب اروم باش دختر انقد سریع جوش نیار من که چیزی نگفتم... به هر حال آقای؟
تهیونگ: کیم ( سرد)
جین: آقای کیم تهیونگ شما مشکلی نداری که عکستون تو مجله ها و ( تا اومد بقیه ی حرفشو بگه که(
تهیونگ: ات همه چیو برام توضیح داده نه مشکلی ندارم ( سرد)
جین: خب پس بفرمایید امضا کنید... و تو ات دنبالم بیا
( تهیونگ رفت جلوتر و جین یه برگه گذاشت جلوش و یه خودکار هم داد)
جین: بفرمایید اینجا رو امضا کنید ( با دستش نشون داد و رفت سمت ات و دستشو گرفت و از در رفتن بیرون.... تهیونگ برگشت و نگاه پوکر و کلافه ای کرد و کاغذ رو امضا کرد)
( جلوی در اتاق)
ات: چیه
جین: چته ات تو چرا با من اینجوری میکنی
ات: چطوری میکنم؟
جین: چرا انقد طرفداریه اونو میکنی؟
ات: من طرفداری نمیکنم من طرف حقو میگیرم تو الان با اون حرفت که تو روش گفتی یه بی احترامی محسوب میشه 😐
جین: اگه نمیتونستی مدل پسر پیدا کنی به خودم میگفتی که ردیفش میکردم
ات: من مدل پسرم پیدا کردم ولی مثل اینکه تو باهاش مشکل داری
جین: ات ببین ممکنه یه عکسایی باشه که مجبور باشه بدنتو لمس کنه چرا نمیفهمی
ات: خب هر پسره دیگه ای ام بود همین بود چه فرقی داشت؟
بعدشم بهتره که تهیونگ هستش همون چون نسبت به بقیه پسرای غریبه باهاش راحت ترم حالا هر عکسی میخواد باشه
جین: باشه.... اینو بدون هر اتفاقی افتاد هر چیزی که درباره ی تو و تهیونگ وقتی عکساتون پخش شد خانواده ات گفتن به من ربطی نداره خودت گردن میگیری.... فردا پس فردا نیان بگن که چرا تو با بادیگاردت اینکارارو کردی
ادامه اش تو کامنتا
(𝐏𝐚𝐫𝐭 32)
( در رو باز کردن و ات و تهیونگ رفتن داخل که یه نفر پشتشون به اونا بود و داشت با تلفن حرف میزد.... ثانیه ای برگشت و با دیدن ات لبخند و با دیدن تهیونگ لبخندش محو شد.... تلفن رو قطع کرد)
جین: سلام وروجک
ات: سلام هندسام چطوری
جین: بنظرت من نگفته بودم که خودت باید بیای بادیگارد بی بادیگارد؟
تهیونگ: ببخشید شما با من مشکلی داری اقای کیم؟!😐
جین: خیر فقط میترسم تا توی توالت هم دنبال ایشون بری
ات: عه کافیه دیگه ( اخم) این حرفا چیه میزنی جین
جین: ( لیوان آب برداشت تا بخوره)
.. اولین که این بادیگارد منه به هر حال پدرم گفته هر جا که میرم ایشون هم باشن... دومن مدل دخترت منم و مدل پسرت ایشون
جین: ( با حرف ات آب پرید گلوش و شروع به سرفه کرد) چی گفتی؟ مدل پسر که گفتی پیدا کردی بادیگاردته؟! (تعجب)
ات: بله... ایشون هم هیکلش عالیه هم صورت بسیار جذابی داره پس باید از خداتم باشه که هر دوتامون درخواستت رو قبول کردیم اگه نمیخوای میتونیم بریم
جین: خیلی خب اروم باش دختر انقد سریع جوش نیار من که چیزی نگفتم... به هر حال آقای؟
تهیونگ: کیم ( سرد)
جین: آقای کیم تهیونگ شما مشکلی نداری که عکستون تو مجله ها و ( تا اومد بقیه ی حرفشو بگه که(
تهیونگ: ات همه چیو برام توضیح داده نه مشکلی ندارم ( سرد)
جین: خب پس بفرمایید امضا کنید... و تو ات دنبالم بیا
( تهیونگ رفت جلوتر و جین یه برگه گذاشت جلوش و یه خودکار هم داد)
جین: بفرمایید اینجا رو امضا کنید ( با دستش نشون داد و رفت سمت ات و دستشو گرفت و از در رفتن بیرون.... تهیونگ برگشت و نگاه پوکر و کلافه ای کرد و کاغذ رو امضا کرد)
( جلوی در اتاق)
ات: چیه
جین: چته ات تو چرا با من اینجوری میکنی
ات: چطوری میکنم؟
جین: چرا انقد طرفداریه اونو میکنی؟
ات: من طرفداری نمیکنم من طرف حقو میگیرم تو الان با اون حرفت که تو روش گفتی یه بی احترامی محسوب میشه 😐
جین: اگه نمیتونستی مدل پسر پیدا کنی به خودم میگفتی که ردیفش میکردم
ات: من مدل پسرم پیدا کردم ولی مثل اینکه تو باهاش مشکل داری
جین: ات ببین ممکنه یه عکسایی باشه که مجبور باشه بدنتو لمس کنه چرا نمیفهمی
ات: خب هر پسره دیگه ای ام بود همین بود چه فرقی داشت؟
بعدشم بهتره که تهیونگ هستش همون چون نسبت به بقیه پسرای غریبه باهاش راحت ترم حالا هر عکسی میخواد باشه
جین: باشه.... اینو بدون هر اتفاقی افتاد هر چیزی که درباره ی تو و تهیونگ وقتی عکساتون پخش شد خانواده ات گفتن به من ربطی نداره خودت گردن میگیری.... فردا پس فردا نیان بگن که چرا تو با بادیگاردت اینکارارو کردی
ادامه اش تو کامنتا
۶.۳k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.