«شوهر سخت گیر من»
«شوهر سخت گیر من»
℘ɑׁׅꭈׁׅtׁׅ 37
با حرص هم مادر شوهرم هم رادیکای پول نگام میکردن و هر دو اونجا رو تر کردن وکیل هم رفت یه خنده ی کردم و از اونجا رفتم اه مسخره ها رفتم تو اتاقم و گوانگ رو صدا کردم صدای در اتاقم زده شد
گوانگ:میتونم بیام خانم
ا.ت:بیا
گوانگ:کاری داشتین
ا.ت:واسم یه یه شنود بخر
گوانگ:برای چی خانم
ا.ت:تو کاریت نباشه واسم بیارش کسی خبر دار نشه حتی هم اگه بهت پول دادن
گوانگ: باشه خانوم
ا.ت: با این پول رو بگیر
گوانگ پاکت پول رو ازم گرفت و بازش کرد وقتی بازش کرد چشماش برق میزد
گوانگ:اما خانوم این پول خیلیه حقوق سه ماه منه
ا.ت:اشکال نداره اگه کسی ازین موضوع خبر دار بشه کاری میکنم که از کارت اخراج بشی و دیگه نتونی کار کنی فهمیدی
گوانگ:چشم خانوم
گوانگ با خوشحالی رفت منم با خودم گفتم:نقشه های برات دارم رادیکاب پچل وقتی میگفتم پچل خندم میگرفت
«چند ساعت بعد»
ا.ت ویو:
اه این گوانگ چرا نمیاد دو ساعته منتظر شم همینجوری تو اتاق راه میرفتم که یکی در زد
ا.ت:بیا تو
گوانگ:خانوم اینم شنود
ا.ت:بدش من
شنود رو از گوانگ گرفتم و گفتم:میتونی بری گوانگ گفت: چشم و گوانگ از اتاق رفت بیرون حالا فقط مونده اینو تو اتاق رادیکا بزارم زود رفتم سالن کسی نبود انگار دارن کارایی میکنن زود رفتم سمت اتاق رادیکا شکر اون رادیکا نبود رفتم داخل اتاق دنبال جا میگشتم که شنود رو بزارم که صدای کفش پاشنه بلند اومد زود شنود رو تو گلدون نزدیک تختش گذاشتم
رادیکا:تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: خوب چیز من اومدم مارک رژ لب تو ببینم که چی هست
رادیکا:اها حالا میتونی بری
ا.ت:خوب حالا نخوردم اتاقتو که
بچه ها ببخشید کم بود ولی شب ساعت ۱۰ چندتا پارت میزارم
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
℘ɑׁׅꭈׁׅtׁׅ 37
با حرص هم مادر شوهرم هم رادیکای پول نگام میکردن و هر دو اونجا رو تر کردن وکیل هم رفت یه خنده ی کردم و از اونجا رفتم اه مسخره ها رفتم تو اتاقم و گوانگ رو صدا کردم صدای در اتاقم زده شد
گوانگ:میتونم بیام خانم
ا.ت:بیا
گوانگ:کاری داشتین
ا.ت:واسم یه یه شنود بخر
گوانگ:برای چی خانم
ا.ت:تو کاریت نباشه واسم بیارش کسی خبر دار نشه حتی هم اگه بهت پول دادن
گوانگ: باشه خانوم
ا.ت: با این پول رو بگیر
گوانگ پاکت پول رو ازم گرفت و بازش کرد وقتی بازش کرد چشماش برق میزد
گوانگ:اما خانوم این پول خیلیه حقوق سه ماه منه
ا.ت:اشکال نداره اگه کسی ازین موضوع خبر دار بشه کاری میکنم که از کارت اخراج بشی و دیگه نتونی کار کنی فهمیدی
گوانگ:چشم خانوم
گوانگ با خوشحالی رفت منم با خودم گفتم:نقشه های برات دارم رادیکاب پچل وقتی میگفتم پچل خندم میگرفت
«چند ساعت بعد»
ا.ت ویو:
اه این گوانگ چرا نمیاد دو ساعته منتظر شم همینجوری تو اتاق راه میرفتم که یکی در زد
ا.ت:بیا تو
گوانگ:خانوم اینم شنود
ا.ت:بدش من
شنود رو از گوانگ گرفتم و گفتم:میتونی بری گوانگ گفت: چشم و گوانگ از اتاق رفت بیرون حالا فقط مونده اینو تو اتاق رادیکا بزارم زود رفتم سالن کسی نبود انگار دارن کارایی میکنن زود رفتم سمت اتاق رادیکا شکر اون رادیکا نبود رفتم داخل اتاق دنبال جا میگشتم که شنود رو بزارم که صدای کفش پاشنه بلند اومد زود شنود رو تو گلدون نزدیک تختش گذاشتم
رادیکا:تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: خوب چیز من اومدم مارک رژ لب تو ببینم که چی هست
رادیکا:اها حالا میتونی بری
ا.ت:خوب حالا نخوردم اتاقتو که
بچه ها ببخشید کم بود ولی شب ساعت ۱۰ چندتا پارت میزارم
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۸۱.۰k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.