فیک از بانی مون🥺✨
P1
جینا ویو:صبح دوباره با اون آلارم لعنتی بیدار شدم.رفتم یه دوش۱۰ مینی گرفتم.یه نودل درست کردم و خوردم.آماده شدم که برم سرکار.تو راه هندزفری گذاشتم و آهنگ گوش کردم.هوا ابری بود و بوی نم خاک همه جارو برداشته بود.رسیدم به فروشگاه.رفتم پشت صندوق.چون هوا ابری بود خلوت بود.کتابمو برداشتم و شروع کردم به خوندن که یه دفه ریوجین(رییس فروشگاه)اومد بالا سرم.(من با ریوجین قبلا رابطه داشتم ولی الان تموم شده).
_خب،میبینم که داری کتاب میخونی؟
کتابمو بوک مارک گذاشتم و گذاشتمش روی میز.
+آره مگه مشکلی داره؟
_عام...نه
+پس چی
_ببین جینا میخواستم باهم صحبت کنیم...
+راجب چی
_خب...اهدافت
+خب،بگو
_ببین جینا برای دنبال کردن رویا هات هیچوقت دیر نیست
+واسه چی داری اینو میگی؟دیگه از من گذشته...من الان بیست و سه سالمه.
_قبلا ویولون میزدی...درسته؟شاید بهتره اونو دنبال کنی!
+ب تو ربط نداره
_درست حرف بزن!(یکم داد)
+بلو سر اصل قضیه مرتیکه الاغ😑
_باشه....خودت خواستی،من بدم میاد وقتی مشتری های من برای خریداشون با ت روبه رو میشن با قیافه افسرده تو روبه رو بشن فهمیدی دختره ی احمق!
سکوت بینمون یه لحظه حکم فرما شد.
+بلند شدم وسایلمو جمع کردم و در رو با شدت پشتم بستم.
آروم داشتم راه میرفتم و به ترک های روی آسفالت خیابون خیره شده بودم...
که گوشیم تو جیبم لرزید
+ا...ل...الو؟
#الو سلام جینا خوبی؟
+س...سلام شما؟
#منم دیگه مادر نانی!
+عاو...سلام.کاری داشتید؟
#اره میخواستم بگم نانی دیگه دوست نداره پیانو یاد بگیره الان بیشتر نقاشی رو دوست داره... میخواستم بگم که نانی دیگه نیمیاد کلاس پیانو پول این ماهتو برات ریختم بای.
و قطع کرد.
بدون اینکه اهمیت بدم گوشیمو گذاشتم تو جیبم.
حالا دیگه هیچ کس به من نیاز نداره.آره.من توی این دنیا اضافیم.
داشتم راه میرفتم که به یه عمارت خیلییی بزرگ بر خوردم.روی دیوارش نوشته بود به یه خدمتکار نیاز مندیم.
از فرصت اسفاده کردم و در عمارت و زدم.
÷بفرمایید
+ برای آگهی تون اومدم
÷ عاو...بله...باید با ارباب صحبت کنید بفرمایید.
وارد حیاطش شدم.انگار حیاط یه کاخه!
رفتم داخل
÷ آقای جـٔون تو اون اتاق هستن.
+اها..م...مرسی
رفتم داخل که یه پسر خیییللیی جذاب اونجا نشسته بود.هوف جینا چی داری میگی؟
+س...ل... سلام
_بیا بشین
+چ...چشم
_ خب،این فرم رو پر کن....
_حقوقت ۳۰ میلیون هستش.و شبا باید اینجا بمونی غیر از جمعه.فردا ساعت پنج صبح با وسایلت بیا اینجا.دیر نکن
+چ....چشم
ورفتم.....
خب خب خب🙂
برای پارت اول خوب بود نه؟
شرط:۱۰ لایک
خدایی خیلی آسون میگیرم برسونید😑
باییییی✨
جینا ویو:صبح دوباره با اون آلارم لعنتی بیدار شدم.رفتم یه دوش۱۰ مینی گرفتم.یه نودل درست کردم و خوردم.آماده شدم که برم سرکار.تو راه هندزفری گذاشتم و آهنگ گوش کردم.هوا ابری بود و بوی نم خاک همه جارو برداشته بود.رسیدم به فروشگاه.رفتم پشت صندوق.چون هوا ابری بود خلوت بود.کتابمو برداشتم و شروع کردم به خوندن که یه دفه ریوجین(رییس فروشگاه)اومد بالا سرم.(من با ریوجین قبلا رابطه داشتم ولی الان تموم شده).
_خب،میبینم که داری کتاب میخونی؟
کتابمو بوک مارک گذاشتم و گذاشتمش روی میز.
+آره مگه مشکلی داره؟
_عام...نه
+پس چی
_ببین جینا میخواستم باهم صحبت کنیم...
+راجب چی
_خب...اهدافت
+خب،بگو
_ببین جینا برای دنبال کردن رویا هات هیچوقت دیر نیست
+واسه چی داری اینو میگی؟دیگه از من گذشته...من الان بیست و سه سالمه.
_قبلا ویولون میزدی...درسته؟شاید بهتره اونو دنبال کنی!
+ب تو ربط نداره
_درست حرف بزن!(یکم داد)
+بلو سر اصل قضیه مرتیکه الاغ😑
_باشه....خودت خواستی،من بدم میاد وقتی مشتری های من برای خریداشون با ت روبه رو میشن با قیافه افسرده تو روبه رو بشن فهمیدی دختره ی احمق!
سکوت بینمون یه لحظه حکم فرما شد.
+بلند شدم وسایلمو جمع کردم و در رو با شدت پشتم بستم.
آروم داشتم راه میرفتم و به ترک های روی آسفالت خیابون خیره شده بودم...
که گوشیم تو جیبم لرزید
+ا...ل...الو؟
#الو سلام جینا خوبی؟
+س...سلام شما؟
#منم دیگه مادر نانی!
+عاو...سلام.کاری داشتید؟
#اره میخواستم بگم نانی دیگه دوست نداره پیانو یاد بگیره الان بیشتر نقاشی رو دوست داره... میخواستم بگم که نانی دیگه نیمیاد کلاس پیانو پول این ماهتو برات ریختم بای.
و قطع کرد.
بدون اینکه اهمیت بدم گوشیمو گذاشتم تو جیبم.
حالا دیگه هیچ کس به من نیاز نداره.آره.من توی این دنیا اضافیم.
داشتم راه میرفتم که به یه عمارت خیلییی بزرگ بر خوردم.روی دیوارش نوشته بود به یه خدمتکار نیاز مندیم.
از فرصت اسفاده کردم و در عمارت و زدم.
÷بفرمایید
+ برای آگهی تون اومدم
÷ عاو...بله...باید با ارباب صحبت کنید بفرمایید.
وارد حیاطش شدم.انگار حیاط یه کاخه!
رفتم داخل
÷ آقای جـٔون تو اون اتاق هستن.
+اها..م...مرسی
رفتم داخل که یه پسر خیییللیی جذاب اونجا نشسته بود.هوف جینا چی داری میگی؟
+س...ل... سلام
_بیا بشین
+چ...چشم
_ خب،این فرم رو پر کن....
_حقوقت ۳۰ میلیون هستش.و شبا باید اینجا بمونی غیر از جمعه.فردا ساعت پنج صبح با وسایلت بیا اینجا.دیر نکن
+چ....چشم
ورفتم.....
خب خب خب🙂
برای پارت اول خوب بود نه؟
شرط:۱۰ لایک
خدایی خیلی آسون میگیرم برسونید😑
باییییی✨
۲.۹k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.