برده کوچک ارباب
فصل اول
پارت ۲۰
داریم به پارت های پایانی نزدیک میشیم گایزز
احتمالا پارت بعد پارت آخره
هعییی یکم دیگه یه پارت میدم
چون از فردا باید برم مدرسهههه
و نمیتونم خیلی پارت بدممم
به جون اورالینتون حمایتا کم باشه قهر میکنم و تو خماری نگهتون میدارم
موری:چویا میدونه؟
"آره میدونه
خیلی سرپرست بی مسئولیتی هستی الان یه روزه اون بچه گم شده الان بهم زنگ میزنی؟
(علامت موری.>.)
>حقیقتش میدونستم ولی...
"ولی چی
(دازای تلفنو قطع کرد)
*اممم چی شد؟(با دهن پر)
"اولا با دهن پر حرف نزن دوما وقت نیست به حرفت گوش کنم
*......
ویو دازای:
حدود ۲۰ مین با سرعت زیاد توی جاده بودم
که بعد رسیدم به یه جنگل حدس زدم که اینه به چویا گفتم که توی ماشین بشینه
تا خودم برم ببینم اون کلبه ی کوفتی کجاست
ولی ای کاش در اون ماشین لعنتی رو قفل میکردم
چرا ؟
الان میفهمید
من رفتم دنبال اون کلبه توی جنگل
داشتم دنبالش میگشتم که یه نور منو به خودش جذب کرد رفتم نزدیکشو دیدم
که آره
یه کلبهس
داشتم میرفتم نزدیکش که صدای پا داشت میومد
اطرافمو نگاه کردم ولی کسی نبود
خوبه مطمئن شدم
که اون ووروجک دنبالم نیومده
رفتم در کلبه رو باز کردم ولی کسی نبود
از زیر پام داشت صدای داد و هوار می اومد
ویو کونیکیدا:
صدای باز و بسته شدن در کلبه رو شنیدم
ولی نمیشد کاری کنم فقط داد زدم
=هرکی هستی نیا طبقه ی پاپین
ولی دیر گفتم
چون....
پارت ۲۰
داریم به پارت های پایانی نزدیک میشیم گایزز
احتمالا پارت بعد پارت آخره
هعییی یکم دیگه یه پارت میدم
چون از فردا باید برم مدرسهههه
و نمیتونم خیلی پارت بدممم
به جون اورالینتون حمایتا کم باشه قهر میکنم و تو خماری نگهتون میدارم
موری:چویا میدونه؟
"آره میدونه
خیلی سرپرست بی مسئولیتی هستی الان یه روزه اون بچه گم شده الان بهم زنگ میزنی؟
(علامت موری.>.)
>حقیقتش میدونستم ولی...
"ولی چی
(دازای تلفنو قطع کرد)
*اممم چی شد؟(با دهن پر)
"اولا با دهن پر حرف نزن دوما وقت نیست به حرفت گوش کنم
*......
ویو دازای:
حدود ۲۰ مین با سرعت زیاد توی جاده بودم
که بعد رسیدم به یه جنگل حدس زدم که اینه به چویا گفتم که توی ماشین بشینه
تا خودم برم ببینم اون کلبه ی کوفتی کجاست
ولی ای کاش در اون ماشین لعنتی رو قفل میکردم
چرا ؟
الان میفهمید
من رفتم دنبال اون کلبه توی جنگل
داشتم دنبالش میگشتم که یه نور منو به خودش جذب کرد رفتم نزدیکشو دیدم
که آره
یه کلبهس
داشتم میرفتم نزدیکش که صدای پا داشت میومد
اطرافمو نگاه کردم ولی کسی نبود
خوبه مطمئن شدم
که اون ووروجک دنبالم نیومده
رفتم در کلبه رو باز کردم ولی کسی نبود
از زیر پام داشت صدای داد و هوار می اومد
ویو کونیکیدا:
صدای باز و بسته شدن در کلبه رو شنیدم
ولی نمیشد کاری کنم فقط داد زدم
=هرکی هستی نیا طبقه ی پاپین
ولی دیر گفتم
چون....
۲.۳k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.