چندپارتی یونگی p¹ &درخواستی&
سلام من اتم ۲۵ سالمه و با مامانم و خواهرم زندگی میکنم ، پدرو مادرم به تازگی از هم طلاق گرفتن و من سعی میکنم همه ی اوضاع رو درست کنم . فعلا دنبال کار میگردم و اوضاع خیلی خوب نیست !
سلام من یونگی عم و رئیس بزرگترین بند مافیایی کره هستم ، چند ساله که تنهام ولی بالاخره تصمیم گرفتم ی بدگرل مافیا واسه خودم جور کنم ! این کار برای مین یونگی بزرگ عین آب خوردنه چون همه تو ی ثانیه جذب هات بودن من میشن (اینکه صد در صد درسته😂🫱🏻🫲🏼) پس هیچ نگرانی ای ندارم
ویو ات : امروز صبح مثله هر روز رفتم بیرون دنبال کار بگردم ، انقد گشتم که دیگه غروب شد و حسابی خسته شدم خواستم برگردم خونه که چشمم به ی بار قمار بازی افتاد و گفتن بزا برم اشکالی نداره که ، رفتم داخل بار و فهمیدم تنها دختر اونجا منم چون یهو نگاه همه افتاد رو من ...
ات : س ... سلام .... میشه منم بیام توی بازی؟
ی پسره : تو؟ ی دختر بیاد تو بازی ؟ هع میدونی ما کی هستیم ؟
ات : نه کی هستین ؟
&همه خندیدن&
+مارو نمیشناسی ؟
ات : نچ ....
+ما بزرگترین بند مافیایی کره هستیم ...
ات : تو رییس باندی؟
+نه ولی خب ....
ات : ولی خب نداره وقتی رئیس نیستی پس زیر دستشی، زیر دست هاعم زیاد گوه نمیخورن ، پس ببند گاله رو
*پسره پاشد و چاقوشو در آورد و رفت سمت ات*
+چیشد؟بلبل زبونیت تموم شد نکنه لال شدی؟
ات :یاا ، برو عقب .... یااااا
پسره اومد جلو تر و چاقو رو گذاشت زیر گردن ات
+هومم ، چطوره عذر خواهی کنی ؟
&یونگی بعد شنیدن همه ی حرفا طاقتش تموم شد و اومد جلو&
یونگی : هی ، شنیدی که چی گفت ، زیر دستا گوه خوری نمیکنن !
(همه افراد اونجا خندیدن)
یونگی: گمشو کنار ....
+رئیس من ... من
یونگی : رو ی زن دست بلند میکنی؟ واقعا که.... من این چیزا رو یادتون دادم؟ گمشو بیرون دیگه نمیخوام سمت باند من بیای *داد*
ات : با .... باند .... باند تو ..... تو .... رییسی؟
یونگی: فضولیش به تو نیومده ضعیفه ! این که ازت دفاع کردم واسه این بود که بیگناهی.... حالا عم برو حوصله ندارم
ات : هعع برم؟ باند مافیا داری رئیس بار که نیسی .... حق نداری بگی برم یا بمونم ....
یونگی :*تو دلش* هومم ، از دخترایی که نمیزارن کسی حقشونه بگیره خوشم میاد !اون خیلی قویه
یونگی : یاااا دختر میدونستی میتونم همین جا به صد روش شکنجه ات کنم ؟
ات: هع . فک کردی من میترسم ؟
یونگی : هعع ، استمرارتو دوس دارم ، میای ی دس پوکر بزنیم؟
ات : البته ...
*رفتن نشستن سر میز*
یونگی : سر چقد ؟
ات : من هیچ پولی ندارم ناموصا ... قبل بازی بگم ....
یونگی : هومم ، اوکی ، سر چی؟ اگه تو ببری من بهت ۱ ملیون دلار *به پول ما ۳ ملیارد* میدم ...
ات : خب ... من چی میتونم بهت بدم ؟
یونگی : آدرس خونت ....
ات : چی؟جدی باش شوخی خوبی نبود
یونگی: کاملا جدی عم ، بالاخره اگه تو بردی باید پولو ی جایی برات بفرستم یا نه ....
سلام من یونگی عم و رئیس بزرگترین بند مافیایی کره هستم ، چند ساله که تنهام ولی بالاخره تصمیم گرفتم ی بدگرل مافیا واسه خودم جور کنم ! این کار برای مین یونگی بزرگ عین آب خوردنه چون همه تو ی ثانیه جذب هات بودن من میشن (اینکه صد در صد درسته😂🫱🏻🫲🏼) پس هیچ نگرانی ای ندارم
ویو ات : امروز صبح مثله هر روز رفتم بیرون دنبال کار بگردم ، انقد گشتم که دیگه غروب شد و حسابی خسته شدم خواستم برگردم خونه که چشمم به ی بار قمار بازی افتاد و گفتن بزا برم اشکالی نداره که ، رفتم داخل بار و فهمیدم تنها دختر اونجا منم چون یهو نگاه همه افتاد رو من ...
ات : س ... سلام .... میشه منم بیام توی بازی؟
ی پسره : تو؟ ی دختر بیاد تو بازی ؟ هع میدونی ما کی هستیم ؟
ات : نه کی هستین ؟
&همه خندیدن&
+مارو نمیشناسی ؟
ات : نچ ....
+ما بزرگترین بند مافیایی کره هستیم ...
ات : تو رییس باندی؟
+نه ولی خب ....
ات : ولی خب نداره وقتی رئیس نیستی پس زیر دستشی، زیر دست هاعم زیاد گوه نمیخورن ، پس ببند گاله رو
*پسره پاشد و چاقوشو در آورد و رفت سمت ات*
+چیشد؟بلبل زبونیت تموم شد نکنه لال شدی؟
ات :یاا ، برو عقب .... یااااا
پسره اومد جلو تر و چاقو رو گذاشت زیر گردن ات
+هومم ، چطوره عذر خواهی کنی ؟
&یونگی بعد شنیدن همه ی حرفا طاقتش تموم شد و اومد جلو&
یونگی : هی ، شنیدی که چی گفت ، زیر دستا گوه خوری نمیکنن !
(همه افراد اونجا خندیدن)
یونگی: گمشو کنار ....
+رئیس من ... من
یونگی : رو ی زن دست بلند میکنی؟ واقعا که.... من این چیزا رو یادتون دادم؟ گمشو بیرون دیگه نمیخوام سمت باند من بیای *داد*
ات : با .... باند .... باند تو ..... تو .... رییسی؟
یونگی: فضولیش به تو نیومده ضعیفه ! این که ازت دفاع کردم واسه این بود که بیگناهی.... حالا عم برو حوصله ندارم
ات : هعع برم؟ باند مافیا داری رئیس بار که نیسی .... حق نداری بگی برم یا بمونم ....
یونگی :*تو دلش* هومم ، از دخترایی که نمیزارن کسی حقشونه بگیره خوشم میاد !اون خیلی قویه
یونگی : یاااا دختر میدونستی میتونم همین جا به صد روش شکنجه ات کنم ؟
ات: هع . فک کردی من میترسم ؟
یونگی : هعع ، استمرارتو دوس دارم ، میای ی دس پوکر بزنیم؟
ات : البته ...
*رفتن نشستن سر میز*
یونگی : سر چقد ؟
ات : من هیچ پولی ندارم ناموصا ... قبل بازی بگم ....
یونگی : هومم ، اوکی ، سر چی؟ اگه تو ببری من بهت ۱ ملیون دلار *به پول ما ۳ ملیارد* میدم ...
ات : خب ... من چی میتونم بهت بدم ؟
یونگی : آدرس خونت ....
ات : چی؟جدی باش شوخی خوبی نبود
یونگی: کاملا جدی عم ، بالاخره اگه تو بردی باید پولو ی جایی برات بفرستم یا نه ....
۱۳.۴k
۰۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.