you
دیروز قرار شد آخر شب باهم درس بخونیم تصویری زنگ زد و شروع کردیم درس خوندن هر چند دقیقه یکبار سرشو بالا می آورد و بهم خیره میشد فکر میکرد نمیتونم سنگینی نگاهشو حس کنم هروق برمیگشتم روشو اونطرف میکرد و یا لبخند میزد گاهی اوقاتم شیطونیش گل میکرد و شروع میکرد فوت کردن که مثلا حواس منو پرت کنه
همین که لبخند میزد اون چال گونه اش خود نمایی میکرد
پ ن : بهش میگم آدم چال لپتو میبینه دلش میخواد پتروس فداکار بشه اونم استیکر خنده میفرسته و خجالت میکشه
عجیبه که با تمام آدمایی که تاحالا دیدم متفاوته ولی شاید من به اندازه کافی براش خوب نباشم اما خب همنطور که ما نمیتونیم ذهن آدمارو بخونیم قطعاهم نمیتونم بفهمم واقعا راجبم چ فکری میکنه.... :)
_AM_
همین که لبخند میزد اون چال گونه اش خود نمایی میکرد
پ ن : بهش میگم آدم چال لپتو میبینه دلش میخواد پتروس فداکار بشه اونم استیکر خنده میفرسته و خجالت میکشه
عجیبه که با تمام آدمایی که تاحالا دیدم متفاوته ولی شاید من به اندازه کافی براش خوب نباشم اما خب همنطور که ما نمیتونیم ذهن آدمارو بخونیم قطعاهم نمیتونم بفهمم واقعا راجبم چ فکری میکنه.... :)
_AM_
۲.۹k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.