چند پارتی یونگی
چند پارتی یونگی
درخواستی
موضوع :اینه که تو عضو هشتم بی تی اس و دوست دختر یونگی هستی و یه بار پات پیچ میخوره و باعث میشه ربات پات پاره بشه و باید عمل کنی اما به شدت از اتاق عمل میترسی و میگی نمیخوام برم اما بالاخره عمل میکنی
ویو ا.ت
چشمام رو باز کردم دیدم بقل یونگیم
چشمم به ساعت خورد
ا.ت:۱۱ صبحه(خوابالو و آروم)
ا.ت: یونگیاااااااااااا یونگیااااااا بلند شووووو(خوابالو )
یونگی:.....
چجوری بیدارش کنم این خوابالو رو آها
رفتم لب یونگی رم بوسیدم
یونگی کم کم همراهی کرد
ا.ت:بیدار شدییییی هوررااااا (شاد)
یونگی:ولم کن از لبات که نقطه ضعف م استفاده نکننن(چشماش بسته بود و خوابالو و آروم گفت)
ا.ت:پاشوووووووووو
یونگی:چرا پاشممم(خوابالو و بم)
ا.ت:چون من نمی تونم راه برم برم پاییننننن(بلند)
اینبار کلی اذیتش کردم که پاشد
ا.ت:بیا بریم صبحونه بخوریم
یونگی:هوفففف......
ا.ت:یاااااااا یونگیا وایسا منم ببر
یونگی:من نباشم هیچ کاری نمی تونی بکنی
بقلم کرد و بردم پایین
رفتیم پایین
داشتیم صبحونه می خوردیم که گوشی یونگی زنگ خورد
مکالمه یونگی و بیگ هیت
یونگی:بله
بیگ هیت:سلام آقای مین یونگی امروز شما و ا.ت برای تمرین قطعا بیاید
(بیگ هیت رو با ب.ه نشون می دم)
یونگی:ا.ت پاش آسیب دیده باید امروز عملشه منم باید قطعا پیشش باشم
ب.ه: هرچی خودتون صلاح می دونین ولی بعد این باید خیلی تمرین بیشتر کنین هم شما و هم خانم ا.ت
یونگی : باشه خدافظ (قطع کرد)هوففففففف
ا.ت :چیشدع
یونگی:کمپانی بود گفت باید بیاین
ا.ت:......
یونگی:امروز عملت ساعت ۳ شروع میشه ۲:۳۰ باید اونجا باشیم
ا.ت:نه من عمل نمی کنممممم(بغض )
یونگی:عشقم بس کن تو عمل می کنی هیچی نمیشه عمل کن که بتونی درست راه بری
ا.ت:........
یونگی:بخاطر من عمل کننننن(کیوت)
ا.ت:خودتو برام کیوت نکننن اینجوری می کنی راضی میشم
یونگی:لطفااااا(خیلی خیلی کیوتتتت)
ا.ت:اهههههه باشههه
یونگی:آفرین عشقم حالا صبحونه بخور
پرش زمانی به ساعت ۲:۳۰
ویو یونگی
ا.ت رو صدا زدم و گفتم حاضری
ا.ت:ارعععه
یونگی:پس من میرم
ا.ت:یونگی شییی نرووو
یونگی:همش یادم میره نمی تونی راه بری
ا.ت رو بقل کردم کفشاش رو پاش کردم و سمت ماشین رفتم
ادامه دارد...
درخواستی
موضوع :اینه که تو عضو هشتم بی تی اس و دوست دختر یونگی هستی و یه بار پات پیچ میخوره و باعث میشه ربات پات پاره بشه و باید عمل کنی اما به شدت از اتاق عمل میترسی و میگی نمیخوام برم اما بالاخره عمل میکنی
ویو ا.ت
چشمام رو باز کردم دیدم بقل یونگیم
چشمم به ساعت خورد
ا.ت:۱۱ صبحه(خوابالو و آروم)
ا.ت: یونگیاااااااااااا یونگیااااااا بلند شووووو(خوابالو )
یونگی:.....
چجوری بیدارش کنم این خوابالو رو آها
رفتم لب یونگی رم بوسیدم
یونگی کم کم همراهی کرد
ا.ت:بیدار شدییییی هوررااااا (شاد)
یونگی:ولم کن از لبات که نقطه ضعف م استفاده نکننن(چشماش بسته بود و خوابالو و آروم گفت)
ا.ت:پاشوووووووووو
یونگی:چرا پاشممم(خوابالو و بم)
ا.ت:چون من نمی تونم راه برم برم پاییننننن(بلند)
اینبار کلی اذیتش کردم که پاشد
ا.ت:بیا بریم صبحونه بخوریم
یونگی:هوفففف......
ا.ت:یاااااااا یونگیا وایسا منم ببر
یونگی:من نباشم هیچ کاری نمی تونی بکنی
بقلم کرد و بردم پایین
رفتیم پایین
داشتیم صبحونه می خوردیم که گوشی یونگی زنگ خورد
مکالمه یونگی و بیگ هیت
یونگی:بله
بیگ هیت:سلام آقای مین یونگی امروز شما و ا.ت برای تمرین قطعا بیاید
(بیگ هیت رو با ب.ه نشون می دم)
یونگی:ا.ت پاش آسیب دیده باید امروز عملشه منم باید قطعا پیشش باشم
ب.ه: هرچی خودتون صلاح می دونین ولی بعد این باید خیلی تمرین بیشتر کنین هم شما و هم خانم ا.ت
یونگی : باشه خدافظ (قطع کرد)هوففففففف
ا.ت :چیشدع
یونگی:کمپانی بود گفت باید بیاین
ا.ت:......
یونگی:امروز عملت ساعت ۳ شروع میشه ۲:۳۰ باید اونجا باشیم
ا.ت:نه من عمل نمی کنممممم(بغض )
یونگی:عشقم بس کن تو عمل می کنی هیچی نمیشه عمل کن که بتونی درست راه بری
ا.ت:........
یونگی:بخاطر من عمل کننننن(کیوت)
ا.ت:خودتو برام کیوت نکننن اینجوری می کنی راضی میشم
یونگی:لطفااااا(خیلی خیلی کیوتتتت)
ا.ت:اهههههه باشههه
یونگی:آفرین عشقم حالا صبحونه بخور
پرش زمانی به ساعت ۲:۳۰
ویو یونگی
ا.ت رو صدا زدم و گفتم حاضری
ا.ت:ارعععه
یونگی:پس من میرم
ا.ت:یونگی شییی نرووو
یونگی:همش یادم میره نمی تونی راه بری
ا.ت رو بقل کردم کفشاش رو پاش کردم و سمت ماشین رفتم
ادامه دارد...
۶۹۱
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.