فیک عشق در خطر است پارت 24
کوک: یس فردا میریم خونه مون راستی لیا بهمون اجاز داده تلویزیون نگاه کنیم یا بازی کنیم
ته: بریم ولی میترسم باز بهشون حمله کنند هنوز یادمه چه ترسناک بود؟
جیمین: آره بچه ها حق تهیونگه باز شاید بهشون حمله کنند ما بدبخت شدیم امشب مهمونی دارن خب داداشاش میان درسته لیا مارو نکشت ولی اونا شاید مارو بکشین استرس گرفتم
نامی: دقیقا
جیمین: ولی بچه ها من میخوام از لیا انتقام بگیرم میخوام مافیا بشم مقامش ازش بگیرم من میخوام انتقام بگیرم کسی دیگه ی میخواد مافیا بشه خودم نامی یونگی هوپی ته کوک هوپی حله
ماری: منم هستم اون هرزه انتقام بگیرم خیلی اذیتم کرد
جیمین: باشه
کوک: گایز یادتون نره که جنی چی گفت گفت ما هنوز قلب داریم ولی لیا قلبش گم کرد تازه نه مارو شکنجه کرد نه زد نه اذیت کرد بدرفتاری هم نکرد تازه به جنی گفته به بهمون بگه میتونیم تلویزیون نگاه کنیم یا بازی کنیم
نامی: درسته ولی اون شغله مارو ازمون گرفت باید ازش انتقام بگیریم کوک فهمیدی یادته ما چقدر زحمت کشیدیم تا به اینجا رسیدیم ولی چیزی بدست آوردیم از بدست مون رفت فهمیدی فقط بگو با ما هستی یانه؟
کوک: هستم ولی ماهم کار کردیم که لیا قلبش گم کرد سرد شده خشن شده بی رحم شده بعد میگن انتقام بگیریم ماهم آیدل بود شونو ازشون گرفتیم خب نمیدونم من دیگه عذاب وجدان گرفتم ته جیمین شماها عذاب وجدان ندارید من با شما ها نیستم من طرفه لیا هستم اگه شده از لیا میخوام بهم یاد بده تا مافیا بشم (بغض و داد)
ته: حق با کوکه منم طرفه لیا هستم اگه شده از لیا میخوام بهم یاد بده تا مافیا بشم بهمون آموزش میده من خیلی اذیت کردیم منم طرفه لیا هستم اگه شده دشمن بشیم پسرا منم عذاب وجدان دارم
جیمین: باشه پس ما از الان بعد دشمن هم هستیم فقط من ماری نامی یونگی هوپی جین هستیم خوش باشین شما دیگه دشمن ماها هستید
ماری: به اون هرزه خوب نمیاد
کوک: هوی ماری هنوز شما هیچی ندارید الان شما داخل عمارت هستید از نقش تون بهش نمیگم نمیگم که فردا از اینجا قراره برید شروع نقش و انتقام می کنید ولی میتونم بهش بگم ماری بهت گفته هرزه فهمیدی
ته هیون: چه جالب شد مگه نه ماری پسرا با دشمن شدند ته و کوک نگران نباشید خودم به لیا میگم بهتون یاد بده خب پسرا به باند فرشتگان مرگ خوش اومدید از الان به بعد من شما رو هم مثل داداشم میدونم ماری تو یه خیانت کاری آهان بادیگارد ببرش اتاق شکنجه خودم شکنجه اش میکنم قبلی که بره فهمه که یه برده بوده
ماری: هق هق هق هق هق هق هق هق هق نه کمک کمک (خلاصه ببرنش)
ته هیون: خب کوک و ته بیاین بریم پیش لیا
ته: بریم ولی میترسم باز بهشون حمله کنند هنوز یادمه چه ترسناک بود؟
جیمین: آره بچه ها حق تهیونگه باز شاید بهشون حمله کنند ما بدبخت شدیم امشب مهمونی دارن خب داداشاش میان درسته لیا مارو نکشت ولی اونا شاید مارو بکشین استرس گرفتم
نامی: دقیقا
جیمین: ولی بچه ها من میخوام از لیا انتقام بگیرم میخوام مافیا بشم مقامش ازش بگیرم من میخوام انتقام بگیرم کسی دیگه ی میخواد مافیا بشه خودم نامی یونگی هوپی ته کوک هوپی حله
ماری: منم هستم اون هرزه انتقام بگیرم خیلی اذیتم کرد
جیمین: باشه
کوک: گایز یادتون نره که جنی چی گفت گفت ما هنوز قلب داریم ولی لیا قلبش گم کرد تازه نه مارو شکنجه کرد نه زد نه اذیت کرد بدرفتاری هم نکرد تازه به جنی گفته به بهمون بگه میتونیم تلویزیون نگاه کنیم یا بازی کنیم
نامی: درسته ولی اون شغله مارو ازمون گرفت باید ازش انتقام بگیریم کوک فهمیدی یادته ما چقدر زحمت کشیدیم تا به اینجا رسیدیم ولی چیزی بدست آوردیم از بدست مون رفت فهمیدی فقط بگو با ما هستی یانه؟
کوک: هستم ولی ماهم کار کردیم که لیا قلبش گم کرد سرد شده خشن شده بی رحم شده بعد میگن انتقام بگیریم ماهم آیدل بود شونو ازشون گرفتیم خب نمیدونم من دیگه عذاب وجدان گرفتم ته جیمین شماها عذاب وجدان ندارید من با شما ها نیستم من طرفه لیا هستم اگه شده از لیا میخوام بهم یاد بده تا مافیا بشم (بغض و داد)
ته: حق با کوکه منم طرفه لیا هستم اگه شده از لیا میخوام بهم یاد بده تا مافیا بشم بهمون آموزش میده من خیلی اذیت کردیم منم طرفه لیا هستم اگه شده دشمن بشیم پسرا منم عذاب وجدان دارم
جیمین: باشه پس ما از الان بعد دشمن هم هستیم فقط من ماری نامی یونگی هوپی جین هستیم خوش باشین شما دیگه دشمن ماها هستید
ماری: به اون هرزه خوب نمیاد
کوک: هوی ماری هنوز شما هیچی ندارید الان شما داخل عمارت هستید از نقش تون بهش نمیگم نمیگم که فردا از اینجا قراره برید شروع نقش و انتقام می کنید ولی میتونم بهش بگم ماری بهت گفته هرزه فهمیدی
ته هیون: چه جالب شد مگه نه ماری پسرا با دشمن شدند ته و کوک نگران نباشید خودم به لیا میگم بهتون یاد بده خب پسرا به باند فرشتگان مرگ خوش اومدید از الان به بعد من شما رو هم مثل داداشم میدونم ماری تو یه خیانت کاری آهان بادیگارد ببرش اتاق شکنجه خودم شکنجه اش میکنم قبلی که بره فهمه که یه برده بوده
ماری: هق هق هق هق هق هق هق هق هق نه کمک کمک (خلاصه ببرنش)
ته هیون: خب کوک و ته بیاین بریم پیش لیا
۹.۲k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.