«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۲۴
چشماشو تنگ کرد
_همینجا مامانت میکنم....
اومم یه دختر یه پسر
_زیادیت نشه یه وقت
_ از 2 تا شروع میکنیم به بالاتر
اول اسم دخترمونو میزاریم یونا
اسم پسرمونم میشه جیون
با خنده نگاهش کردم
_حالا کو تا اون موقع
چشم نازک کردم∶ تازه هیکلم خراب میشه
چند سال بعد ازدواج شاید شایدااا دلم خواست بچه دار شیم
اروم لب زد∶ چشم به هم بزنی اینم میگذره
تو میشی خانومم خونم
منم چه بخوای چه نخوای به زور بچه م ی ک ا ر م تو شکمت
قطره اشکی که از چشمم فرود اومد و تو تاریکی شب روی گونم برق زد نه از ناراحتی بود و نه از بخت بدم
اون قطره اشک حسرت بود
حسرت آینده ای که نابود شد
از اون خونه بیرون اومدم
پارت: ۲۴
چشماشو تنگ کرد
_همینجا مامانت میکنم....
اومم یه دختر یه پسر
_زیادیت نشه یه وقت
_ از 2 تا شروع میکنیم به بالاتر
اول اسم دخترمونو میزاریم یونا
اسم پسرمونم میشه جیون
با خنده نگاهش کردم
_حالا کو تا اون موقع
چشم نازک کردم∶ تازه هیکلم خراب میشه
چند سال بعد ازدواج شاید شایدااا دلم خواست بچه دار شیم
اروم لب زد∶ چشم به هم بزنی اینم میگذره
تو میشی خانومم خونم
منم چه بخوای چه نخوای به زور بچه م ی ک ا ر م تو شکمت
قطره اشکی که از چشمم فرود اومد و تو تاریکی شب روی گونم برق زد نه از ناراحتی بود و نه از بخت بدم
اون قطره اشک حسرت بود
حسرت آینده ای که نابود شد
از اون خونه بیرون اومدم
۷۹۹
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.