وقتی با پسرتون دعواش میشه..!
وقتی با پسرتون دعواش میشه..!
p:3
زود دنبالش رفتم و تو ماشین نشستم
انقدر تند رانندگی کرد که مسیر بیست دقیقه ای بیمارستان رو فکر کنم پنج دقیقه ای رسیدیم
مامان رو بردن داخل اتاق برای معاینه
من و بابا خیلی استرس داشتیم
دکتر جلو اومد و گفت:شوک عصبی بهشون وارد شده
لطفا مراقب باشین کمتر بهشون شوک وارد شه برای بچه خوب نیست و مارو تنها گذاشت
چند دقیقه من و بابا به هم زل زدیم و از شوق همو بغل کردیم و گریه میکردیم
بعد که از بغل بابا اومدم بیرون گفتم:بابا من معذرت میخوام
بابا بوسه ای روی موهام زد و گفت:اشکالی نداره پسرم،تو هم منو ببخش
خب خداروشکر این مشکل هم حل شد
مامان به هوش اومد و رفتیم خونه و خبر رو بهش دادیم
پنج سال بعد-
هیونا گفت:اوپا،بیا بازی کنیم
هیون پوکر زل زد به دختر و گفت:من نمیتونم الان باید برم بیرون
پسر رفت و بوسه ای روی موهای خواهرش زد و بعد گونه مادرش رو بوسید و زود یه بوسه هم روی پیشونی پدرش گذاشت و زود رفت بیرون
دختر با لبخند به در بسته زل زد و گفت:پسرم بزرگ شده
کوک گفت:وقتشه براش زن بگیریم
و هرسه نفر با هم خندیدن
p:3
زود دنبالش رفتم و تو ماشین نشستم
انقدر تند رانندگی کرد که مسیر بیست دقیقه ای بیمارستان رو فکر کنم پنج دقیقه ای رسیدیم
مامان رو بردن داخل اتاق برای معاینه
من و بابا خیلی استرس داشتیم
دکتر جلو اومد و گفت:شوک عصبی بهشون وارد شده
لطفا مراقب باشین کمتر بهشون شوک وارد شه برای بچه خوب نیست و مارو تنها گذاشت
چند دقیقه من و بابا به هم زل زدیم و از شوق همو بغل کردیم و گریه میکردیم
بعد که از بغل بابا اومدم بیرون گفتم:بابا من معذرت میخوام
بابا بوسه ای روی موهام زد و گفت:اشکالی نداره پسرم،تو هم منو ببخش
خب خداروشکر این مشکل هم حل شد
مامان به هوش اومد و رفتیم خونه و خبر رو بهش دادیم
پنج سال بعد-
هیونا گفت:اوپا،بیا بازی کنیم
هیون پوکر زل زد به دختر و گفت:من نمیتونم الان باید برم بیرون
پسر رفت و بوسه ای روی موهای خواهرش زد و بعد گونه مادرش رو بوسید و زود یه بوسه هم روی پیشونی پدرش گذاشت و زود رفت بیرون
دختر با لبخند به در بسته زل زد و گفت:پسرم بزرگ شده
کوک گفت:وقتشه براش زن بگیریم
و هرسه نفر با هم خندیدن
۲۰.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.