ⓑⓡⓞⓚⓔⓝ ⓛⓞⓥⓔp3
ⓑⓡⓞⓚⓔⓝ ⓛⓞⓥⓔp3
ویو مادر یونگی
دوباره اون افسردگی لعنتیش برگشته و هر روز سیگار کشیدنش بیشتر و بیشتر میشه دیگه نمیدونم باید چکار کنم چرا اینقدر به خودش آسیب میزنه
ویو یونگی
بازم یک روز خسته کننده دیگه مامانم این چند وقت خیلی بهم گیر میده اون که حال واقعی منو نمی فهمه پس چرا ولم نمیکنه؟
مادر شوگا: یونگی بیدار شدی؟ بیا پایین صبحانه حاضره بهانه الکی هم نیار سریع بیا پایین
یونگی: مامان ولم کن گشنم نیست بزار راحت باشم یک لحظه هم تو این خونه لعنتی آرامش نداریم
برادر شوگا: یونگی با مامان درست صحبت کن ببینم با بابا هم میتونی همین جوری حرف بزنی یا فقط زورت به مامان میرسه؟
یونگی: خستم کردید اینقدر بهم گیر میدین چکار کنم نبینمتون؟
برادر شوگا: واقعا برات متاسفم اون مادرته
یونگی با بی حوصلگی پایین اومد دستی روی مو هاش کشید و نشست روی صندلی و شروع به غذا خوردن کرد و کمی بعد بیرون رفت
مادر شوگا: باز رفت بیرون نمیدونم این دفعه که برگرده چه بلایی سر خودش میاره خیلی نگرانشم کاش یکم درک میکرد
ویو یونگی: خوبه امروز جیم جی دنبالم نمیکنه
حالا با خیال راحت میتونم برم کافه و بچه هارو ببینم
سوبین: سلام چطوری پسر؟ مثل اینکه امروز حالت خوب نیست
یونگی: امروز حوصله هیچ چیز رو ندارم
سوبین:ول کن بابا تو کی حوصله داری؟ بیا بریم خونه من اونجا یک چیزی بهت میدم که از سیگارم بهتره حسابی حالت جا میاد جوری که انگار رو ابرایی
ویو مادر یونگی
دوباره اون افسردگی لعنتیش برگشته و هر روز سیگار کشیدنش بیشتر و بیشتر میشه دیگه نمیدونم باید چکار کنم چرا اینقدر به خودش آسیب میزنه
ویو یونگی
بازم یک روز خسته کننده دیگه مامانم این چند وقت خیلی بهم گیر میده اون که حال واقعی منو نمی فهمه پس چرا ولم نمیکنه؟
مادر شوگا: یونگی بیدار شدی؟ بیا پایین صبحانه حاضره بهانه الکی هم نیار سریع بیا پایین
یونگی: مامان ولم کن گشنم نیست بزار راحت باشم یک لحظه هم تو این خونه لعنتی آرامش نداریم
برادر شوگا: یونگی با مامان درست صحبت کن ببینم با بابا هم میتونی همین جوری حرف بزنی یا فقط زورت به مامان میرسه؟
یونگی: خستم کردید اینقدر بهم گیر میدین چکار کنم نبینمتون؟
برادر شوگا: واقعا برات متاسفم اون مادرته
یونگی با بی حوصلگی پایین اومد دستی روی مو هاش کشید و نشست روی صندلی و شروع به غذا خوردن کرد و کمی بعد بیرون رفت
مادر شوگا: باز رفت بیرون نمیدونم این دفعه که برگرده چه بلایی سر خودش میاره خیلی نگرانشم کاش یکم درک میکرد
ویو یونگی: خوبه امروز جیم جی دنبالم نمیکنه
حالا با خیال راحت میتونم برم کافه و بچه هارو ببینم
سوبین: سلام چطوری پسر؟ مثل اینکه امروز حالت خوب نیست
یونگی: امروز حوصله هیچ چیز رو ندارم
سوبین:ول کن بابا تو کی حوصله داری؟ بیا بریم خونه من اونجا یک چیزی بهت میدم که از سیگارم بهتره حسابی حالت جا میاد جوری که انگار رو ابرایی
۳.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.