🦋🧡تک پارتی شوگولی🧡 🦋
وقتی ازدواج کرده بودین اما فکر میکردی دوست نداره
🧡🦋🧡🦋🧡🦋🧡🦋🧡🦋
های من ا.ت هستم .دوسال هستش که با شوگا ازدواج کردم
اما شوگا هیچوقت منو زن خودش نمیدونه و همیشه مثل برده ها باهام رفتار میکنه
امروز که از شرکت اومد میخوام باهاش حرف بزنم
شوگا ویو:
من خیلی ا.ت رو دوست داشتم اما بعد از روز ازدواج وقتی فهمیدم نمیتونم بچه دار بشم خیلی ناراحت شدم ا.ت خیلی بچه دوست داره و همیشه توی دفتر خاطراتش درباره ی بچه ی آیندش مینویسه برای همین میخوام باهاش سرد رفتار کنم تا ولم کنه و بره
ویو راوی :
وقتی شوگا اومد خونه ا.ت بدو بدو رفت پیشش (علامت ا.ت+علامت شوگا-)
+میشه باهم حرف بزنیم
-ن..
+خواهش میکنم شوگا التماست میکنم
-باشه(سرد)
رفت روی کاناپه نشستن
+شو...
_بیا طلاق بگیریم
+چ..چی!
_همینی که گفتم
+آخه چرا هان چرا مگه من چیکارت کردم که اینجوری میکنی من همیشه با بد و خوبت ساختم همیشه توی هر شرایطی کنارت بودم بعد از مرگ پدر و مادرم به تو پناه آوردم ..(با گریه ی خیلی شدید)
_(نتونستم تحمل کنم و تصمیم گرفتم بهش بگم.ا.ت من نمیتونم مرد زندگی تو باشم میفهمی !من نمیتونم آرزوی تورو بر آورده کنم و این عذابم میده خواهش میکنم باهام اینجوری نکن و فقط بیا طلاق بگیریم من نمیتونم بچه دار بشم و نمیتونم بزارم تو مادر نشی !(با کمی گریه)
ویو ا.ت :
وقتی اینو گفت ناراحت شدم اما شوگا مهمتر از بچه بود
+شوگا چرا اینجوری میکنی ،درسته من بچه خیلی دوست دارم اما بچه ای که از تو باشه من تورو با دنیا هم عوض نمیکنم ما میتونیم از پرورشگاه بچه بیاریم اینجوری نگو آرزوی من رسیدن به تو بود که خیلی وقته بر آورده شده .
_ا.ت
+جون دلم
_خیلی دوست دارم (همدیگرو بغل میکنن
+ ولی من عاشقتم شوگولی من 🦋
حمایت کن پلیز 🦋
🧡🦋🧡🦋🧡🦋🧡🦋🧡🦋
های من ا.ت هستم .دوسال هستش که با شوگا ازدواج کردم
اما شوگا هیچوقت منو زن خودش نمیدونه و همیشه مثل برده ها باهام رفتار میکنه
امروز که از شرکت اومد میخوام باهاش حرف بزنم
شوگا ویو:
من خیلی ا.ت رو دوست داشتم اما بعد از روز ازدواج وقتی فهمیدم نمیتونم بچه دار بشم خیلی ناراحت شدم ا.ت خیلی بچه دوست داره و همیشه توی دفتر خاطراتش درباره ی بچه ی آیندش مینویسه برای همین میخوام باهاش سرد رفتار کنم تا ولم کنه و بره
ویو راوی :
وقتی شوگا اومد خونه ا.ت بدو بدو رفت پیشش (علامت ا.ت+علامت شوگا-)
+میشه باهم حرف بزنیم
-ن..
+خواهش میکنم شوگا التماست میکنم
-باشه(سرد)
رفت روی کاناپه نشستن
+شو...
_بیا طلاق بگیریم
+چ..چی!
_همینی که گفتم
+آخه چرا هان چرا مگه من چیکارت کردم که اینجوری میکنی من همیشه با بد و خوبت ساختم همیشه توی هر شرایطی کنارت بودم بعد از مرگ پدر و مادرم به تو پناه آوردم ..(با گریه ی خیلی شدید)
_(نتونستم تحمل کنم و تصمیم گرفتم بهش بگم.ا.ت من نمیتونم مرد زندگی تو باشم میفهمی !من نمیتونم آرزوی تورو بر آورده کنم و این عذابم میده خواهش میکنم باهام اینجوری نکن و فقط بیا طلاق بگیریم من نمیتونم بچه دار بشم و نمیتونم بزارم تو مادر نشی !(با کمی گریه)
ویو ا.ت :
وقتی اینو گفت ناراحت شدم اما شوگا مهمتر از بچه بود
+شوگا چرا اینجوری میکنی ،درسته من بچه خیلی دوست دارم اما بچه ای که از تو باشه من تورو با دنیا هم عوض نمیکنم ما میتونیم از پرورشگاه بچه بیاریم اینجوری نگو آرزوی من رسیدن به تو بود که خیلی وقته بر آورده شده .
_ا.ت
+جون دلم
_خیلی دوست دارم (همدیگرو بغل میکنن
+ ولی من عاشقتم شوگولی من 🦋
حمایت کن پلیز 🦋
۲۱.۰k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.