پارت دوازده فکر کنم 🥖💙💖🤍

اول از همه ببخشید که سناریو هام یه جورین مثلا از این جل یهو میپره اونجا چون واقعا نمیدونم سه شب یا یک ظهر چی بنویسم 🥺🥺🥺🥺
مویچیرو منو برای روز دیگه به خوونشوون دعوت کرد
میدونستم که کسای دیگه (هاشیراهای دیگه) هم میان
*فردا*
کارامو کردم آماده شدم
میتسوری بهم گفته بود که ساعت هشت به بعد بیا
ما خونمون از هم خیلی دور بود *یه یه ساعت فاصله*
تا رسیدم اونجا دیدم که همه دارن میرن گفتم
یوجیرو:سلام چرا همتون دارین میرین؟؟؟؟
گیو:چون گفت این ساعت برین
یوجیرو:شاید ساعت من جلو عقب شده
گیو:شاید
من رفتم داخل خونه که ببینم مویچیرو کجاست
سلام مویچیرو اینجایی؟؟؟؟
که یهو دیدم یکی منو مثل اسلاید دو برگردوند *اتفاقی ***
مویچیرو:هیسس.... از عمد این کارو کردم
یوجیرو:بببباششششه
*فلش بک به وقتی که همه رفتن* م
مویچیرو:بیا کارت دارم
یوجیرو :باششششه
رفتیم لب استخر نشستیم
مویچیرو:خب ببین نمیدونم چجوری بهت بگم ولی خوب.... ام....من از وقتی که تورو دیدم ازت
خوشم اومده
*خاروندن سرش*
یوجیرو:اشک تو چشماش جمع شده
یوجیرو:خب ببین اگه یویچیرو بفهمه پاره ام میکنه
مویچیرو:تو نگران نباش اون متوجه نمیشه
مویچیرو:یوجیرو پشت سرت
بر گشتم پشت سرمو نگاه کردم
وقتی سرمو بر گر دونم
💏💏
بقیش برای پارت بعد