ادامه ی چپتر ۵
【پرنس و کشاورز🕊️....
در خونه رو بدون هیچ حرفی باز کرد و باهم وارد شدن ، جونگکوک یه گوشه نشست و منتظر تهیونگ موند
_ اینجا سرده ببخشید اعلیحضرت الان براتون گرمش میکنم...آخخخ اَه
تو یه ثانیه از جاش پرید و دستش و گرفت
+ خوبی؟
_ آره آره آخ...خو..خوبم
درد کمرش واقعا وحشتناک بود ، جونگکوک کمکش کرد تا روی یکی از مبل ها بشینه و بعد رفت تا یه پتو بیاره ،پتو رو آورد و خواست روی تهیونگ بندازش ولی از شانس بدش پاش پیچ خورد و خودش افتاد روش.
"چپتر ۶ نیست و ادامه ی چپتر ۵ عه ، بخاطر اینکه ویسگون اجازه نداد مجبور شدم نصفه بزارمش و حالا اینم ادامش●~● "
در خونه رو بدون هیچ حرفی باز کرد و باهم وارد شدن ، جونگکوک یه گوشه نشست و منتظر تهیونگ موند
_ اینجا سرده ببخشید اعلیحضرت الان براتون گرمش میکنم...آخخخ اَه
تو یه ثانیه از جاش پرید و دستش و گرفت
+ خوبی؟
_ آره آره آخ...خو..خوبم
درد کمرش واقعا وحشتناک بود ، جونگکوک کمکش کرد تا روی یکی از مبل ها بشینه و بعد رفت تا یه پتو بیاره ،پتو رو آورد و خواست روی تهیونگ بندازش ولی از شانس بدش پاش پیچ خورد و خودش افتاد روش.
"چپتر ۶ نیست و ادامه ی چپتر ۵ عه ، بخاطر اینکه ویسگون اجازه نداد مجبور شدم نصفه بزارمش و حالا اینم ادامش●~● "
۵.۸k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.