دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۱۰۴
arslwn
بیدار شدم دیدم یکی بغلم خابه
موهاشو زدم کنار دیانا بود با دیدنش لبخندی زدم
چشاشو اروم باز کرد
دیانا: سلام
ارسلان : سلام از کی اینجایی
دیانا : از دیشب
ارسلان : مگه نباید پیش پی...
دیانا : منو اون دیگ هیچ ارتباطی بهم نداریم
ارسلان : چیشده قضیه چیه مگ دوسش نداشتی
دیانا : نه اصلا هیچ علاقه ای بهش ندارم و نخاهم داشت
ارسلان : خو این به من چه
دیانا : مگ تو منو دوس نداری
ارسلان : آ.اره
دیانا : ارسلان خیلی دوست دارم
ارسلان: اینو گفتو بغلم کرد اولش شوکه شدم بعد منم بغلش کردم
دیانا : بهتری
ارسلان : ارع فقط یکم بدنم درد میکنه
دیانا : رفتی تو بارون انتظار چیو داری
ارسلان : فک نمیکردم اینطوری بشم
دیانا : حالا شدی
ارسلان: ارع
دیانا : اگ بهتری بریم پیش بچه ها
ارسلان : بریم
بلند شدم رفتیم پیش بچه ها
ممد : بهتری ارسلان
ارسلان: ارع
نیکا : آشتی کردید
دیانا : قهر نبودیم
ارسلان: ارع قهر نبودیم
دیانا : دوباره مثل قبل شدیم
نیکا : ینی رل زدید
دیانا : ارع
ممد: پس خیلی هم عالی
ارسلان: دیانا بریم بیرون
دیانا : بریم
محراب : اوققق از همین الان حالم دارع بهم میخوره
ارسلان : خفه محراب
محراب: باشه
ارسلان : رفتیم سوار ماشین شدیم رفتم سمت بام....
ادامه دارد....
پارت ۱۰۴
arslwn
بیدار شدم دیدم یکی بغلم خابه
موهاشو زدم کنار دیانا بود با دیدنش لبخندی زدم
چشاشو اروم باز کرد
دیانا: سلام
ارسلان : سلام از کی اینجایی
دیانا : از دیشب
ارسلان : مگه نباید پیش پی...
دیانا : منو اون دیگ هیچ ارتباطی بهم نداریم
ارسلان : چیشده قضیه چیه مگ دوسش نداشتی
دیانا : نه اصلا هیچ علاقه ای بهش ندارم و نخاهم داشت
ارسلان : خو این به من چه
دیانا : مگ تو منو دوس نداری
ارسلان : آ.اره
دیانا : ارسلان خیلی دوست دارم
ارسلان: اینو گفتو بغلم کرد اولش شوکه شدم بعد منم بغلش کردم
دیانا : بهتری
ارسلان : ارع فقط یکم بدنم درد میکنه
دیانا : رفتی تو بارون انتظار چیو داری
ارسلان : فک نمیکردم اینطوری بشم
دیانا : حالا شدی
ارسلان: ارع
دیانا : اگ بهتری بریم پیش بچه ها
ارسلان : بریم
بلند شدم رفتیم پیش بچه ها
ممد : بهتری ارسلان
ارسلان: ارع
نیکا : آشتی کردید
دیانا : قهر نبودیم
ارسلان: ارع قهر نبودیم
دیانا : دوباره مثل قبل شدیم
نیکا : ینی رل زدید
دیانا : ارع
ممد: پس خیلی هم عالی
ارسلان: دیانا بریم بیرون
دیانا : بریم
محراب : اوققق از همین الان حالم دارع بهم میخوره
ارسلان : خفه محراب
محراب: باشه
ارسلان : رفتیم سوار ماشین شدیم رفتم سمت بام....
ادامه دارد....
۶۷۰
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.