چند پارتی جونگ کوک روز فن ساین پارت ۱۲
.... رفتی بعدی و آلبوم رو جلوی یونگی گذاشتی ( یونگی ) راستش سفید تر از اونی شدی ک روز اول دیدیمت! ( لیا ) نه بابا من خیلی برنزه ام! ( یونگی ) مثل برف سفیدی اون وقت به خودت میگی برنزه؟ خجالت بکش عه // با حرفش خنده ای کردی و بعد امضا رفتی بعدی ( لیا ) هیونگ یه سوال....چجوری بعد تنهایی هم بتونم شاد باشم؟ ( جیهوپ ) امم خوب با تنهایی هیچ وقت آدم شاد نمیشه...باید فرد مورد نظرت رو پیدا کنی و تنهایی رو با اون از بین ببری!....واح من از کی تاحالا اینقدر خوب حرف میزنم؟؟ // به حرفاش خندیدی و رفتی بعدی ( سوکجین ) جونگ کوک راست میگفت پرنسس آبی پوش! ( لیا ) کی من؟ ( سوکجین ) آره تو! بسی ک آبی و سفید بهت میاد ولی مطمئن باش با صورتی قشنگ تر بود! ( لیا ) دفعه بعد صورتی میپوشم! ( سوکجین ) حتما!! // رفتی بعدی و مقابل جیمین نشستی ( لیا ) چیزی شده؟ ( جیمین ) نه! فقط یاد حرف جونگ کوک افتادم ( لیا ) چی؟ ( جیمین ) نفهمی بهتره ولش کن ( لیا ) باشه هیونگ !!( جیمین ) وات؟ هیونگ؟ بگو جیمین شیییی ( لیا ) باشه باشه جیمین شی خوبه؟ ( جیمین ) بهتر شد // آلبومت رو برداشتی و گذاشتی جلوی تهیونگ ( تهیونگ ) واقعا خیلی خیلی خوش شانسی ک جونگ کوک نامجون رو مجبور کرده این آلبوم رو بهت بده ( لیا ) من ک ازش نخواستم و نمیخواستمم بیام اینجا خودش برام بلیط گرفته بود ( جونگ کوک ) اهم اهم!! // داشت میزد به میز ک سریع بری پیش اون...از کاراش خندت گرفت و بلند شدی دستشو گرفتی آلبوم و گذاشتی و بهش نگاه کردی ( لیا ) پس برای این آلبوم ازم خواستی بیام فن ساین؟ ( جونگ کوک ) آره هم نه میدونم دفعه اول نشد و تو دلت موند برای همین اینکار و کردم // لبخندی زد ... گردنبندی رو ک اون روز از گردنت افتاد رو جلوت گرفت و خواست بهش پست بده ( لیا ) نه! پیش خودت باشه!// دستشو بستی و یه چیزی از جیبت بیرون آوردی ( لیا ) این رو هم بگیر ! // یه گردنبند مشکی پسرونه و خاص! .... گذاشتی جلوش روی میز و دوتایی به گردنبند نگاه کردین.... از تعجب چشماش بزرگ شده بود و به گردنبند خیره بود ( لیا ) چیه؟ زشته؟ ( جونگ کوک ) نه! خیلی هم قشنگه! ( آرمی ) اونن چیههههه // جونگ کوک رو به اونا گردنبند رو گرفت ( جونگ کوک ) این؟؟ یه گردنبنده! و معلومه سفارش دادتش ( لیا ) خوب من دیگه میرم شما به فن هاتون برسین! ( جونگ کوک ) ولی تو رو فقط برای این اینجا نیاوردم // با بهت بهش نگاه کردی.... دوتا دستت رو گرفت و انگشتاش رو از میون انگشتات عبور داد....خیلی جذاب نگاهت میکرد ک داشتی آب میشدی ( لیا ) چ.چیکار د.داری؟ ( جونگ کوک ) بهم جواب ندادی! چقدر منو دوست داری؟ // خنده ای کردی و گفتی ( لیا ) حدش از دست خودمم خارجه! ( جونگ کوک ) یعنی چقدر؟ // با ناز گفتی ( لیا ) بیشتر از اونی ک فکرش رو بکنی! // نیشخندی رو لباش نقش بست و کشیدت جلو نزدیک بود بیوفتی ( لیا ) این چه کاریه؟
۱۸۷.۹k
۱۰ مرداد ۱۴۰۰