پرنسس اسلایترین
#پرنسس_اسلایترین
#part32
: نهههه
داشتم دراکورو نگاه میکردم که یه نور سیاه از چوب دستیش بیرون زدو در کسری از ثانیه خورد تو شونه من، افتادم زمین موهام افتادن رو صورتم
: آ، آی
خواستم از زمین بلند شم که دستمو نگا کردم دیدم پر خون
برگشتم سمت دراکو که اونم با تعجب و استرس منو نگا میکرد که اومد سمتم و کنارم زانو زد میخواست به شونم دس بزنه که با این یکی دستم دستشو پس زدم داشتم به خاطر درد بریده بریده نفس میکشیدم
: ولم کن
دراکو: یه لحظه صب کن ببینم صدمه دیدی
: لازم نکرده مگه برات مهمه، برو کنارر
دراکو: دارم میگم لجبازی نکن این ورد سمیه جلوشو نگیرم رو بدنت تاثیر میکنه
: اتفاقا بذار بکنه، وای توروخدا ادای مهربونا رو برا من در نیار که حالم بهم میخوره
دراکو: ماریاناا
: دابیو ولش کن راس میگه اون خدمتکاره منه
دراکو: باشه، حالا اون مهم نیس تو شونتو بیار من ببینم
خواس بازم دستشو بیاره که بازم گرفتمش
: میگم پاشو دستو پای دابیو باز کننن
دابی: نه پرنسس شما مهمترید وای خدااا
: دابی هیچی نگو
دراکو: باش بابا هوفف
بلند شد دستو پای دابیو باز کرد اونم اوند سمت من
د: خوبید پرنسس خوبید
: اره اره خوبم تو نگران من نباش برو
د: ولی اخه..
: دابی گفتم برو
د: باشه😓
دابی با بشکنش از اونجا رف منم تا خواستم بلند شم نتونستمو افتادم رو زمین
: آخخخ، خدا بگم چیکارت نکنه(زیر زبونی)
که یدفعه دیدم دراکو براید استایل بغلم کرد
: هی، چیکار داری میکنی؟
دراکو: همون کاری که میخوام بکنم
تا خواستم حرف بزنم که یدفعه دیدم تو اتاقمیم
: ت، تو چجوری اینکارو کردی
حرفی نزدو رفت سمت حموم درو با پاش باز کرد منم با لباس فرما گذاشت تو وان بعدم درو بستو کتشو در اورد
: میشه بگی دقیقا چه غلطی میخوای بکنییی؟
برو بیرون من هنوز به خاطر کاریکه صبح کردی ازت دلخورم برو خودم اینو یکاریش میکنم
بازم خواستم بلند شم که دستشو گذاش رو اون یکی شونم
و این یکی دستشم رو کمرمو...
#part32
: نهههه
داشتم دراکورو نگاه میکردم که یه نور سیاه از چوب دستیش بیرون زدو در کسری از ثانیه خورد تو شونه من، افتادم زمین موهام افتادن رو صورتم
: آ، آی
خواستم از زمین بلند شم که دستمو نگا کردم دیدم پر خون
برگشتم سمت دراکو که اونم با تعجب و استرس منو نگا میکرد که اومد سمتم و کنارم زانو زد میخواست به شونم دس بزنه که با این یکی دستم دستشو پس زدم داشتم به خاطر درد بریده بریده نفس میکشیدم
: ولم کن
دراکو: یه لحظه صب کن ببینم صدمه دیدی
: لازم نکرده مگه برات مهمه، برو کنارر
دراکو: دارم میگم لجبازی نکن این ورد سمیه جلوشو نگیرم رو بدنت تاثیر میکنه
: اتفاقا بذار بکنه، وای توروخدا ادای مهربونا رو برا من در نیار که حالم بهم میخوره
دراکو: ماریاناا
: دابیو ولش کن راس میگه اون خدمتکاره منه
دراکو: باشه، حالا اون مهم نیس تو شونتو بیار من ببینم
خواس بازم دستشو بیاره که بازم گرفتمش
: میگم پاشو دستو پای دابیو باز کننن
دابی: نه پرنسس شما مهمترید وای خدااا
: دابی هیچی نگو
دراکو: باش بابا هوفف
بلند شد دستو پای دابیو باز کرد اونم اوند سمت من
د: خوبید پرنسس خوبید
: اره اره خوبم تو نگران من نباش برو
د: ولی اخه..
: دابی گفتم برو
د: باشه😓
دابی با بشکنش از اونجا رف منم تا خواستم بلند شم نتونستمو افتادم رو زمین
: آخخخ، خدا بگم چیکارت نکنه(زیر زبونی)
که یدفعه دیدم دراکو براید استایل بغلم کرد
: هی، چیکار داری میکنی؟
دراکو: همون کاری که میخوام بکنم
تا خواستم حرف بزنم که یدفعه دیدم تو اتاقمیم
: ت، تو چجوری اینکارو کردی
حرفی نزدو رفت سمت حموم درو با پاش باز کرد منم با لباس فرما گذاشت تو وان بعدم درو بستو کتشو در اورد
: میشه بگی دقیقا چه غلطی میخوای بکنییی؟
برو بیرون من هنوز به خاطر کاریکه صبح کردی ازت دلخورم برو خودم اینو یکاریش میکنم
بازم خواستم بلند شم که دستشو گذاش رو اون یکی شونم
و این یکی دستشم رو کمرمو...
۲.۷k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.