MY ONLY LOVE
پارت 10
( ویو یورا )
از خواب پا شدم دیدم کل دخترا بالای سرم هستن
یورا : چی شده چرا همه بالای سرم جمع شدین
لیسا : اگه به ریکی علاقه داشتی باید بهمون میگفتی
یورا : چی داری میگی
هانا: تو خواب هی اسمشو صدا میزدی و گریه میکردی روانی
جسی : تازه تونستم رمز گوشیتو بفهمم تاریخ تولد ریکی بود
یورا : شما نباید میفهمیدید
گریم گرفت
یونا بغلم کرد
یونا : خوب بهم بگو هرچی که میخای بگو
یورا : چرا من باید از اون خوشم میومد . چرا باید باهام انقد خوب رفتار میکرد که بهش وابسته میشدم ازش متنفرم
یونا : مطمعنم خود اونم نمیخاست اینجوری شه ولی وقتی ایدل میشی باید حواست به همه چی باشه
اشکامو پاک کردم
یورا : فک میکنی بتونم برم ببینمش
یونا : نمیدونم ولی دوست جسی تو کمپانی بی لیفت یه دوست داره مگه نه
جسی : اره ولی یورا شاید فقط بتونی بری از دور ببینیش
یورا : همینم کافیه . ولی مگه امروز تعطیل نیست ؟
جسی : فردا اره ولی امروز اونا کار میکنن
یورا : اها خوب بریم
هانا : بهتره خودتو جسی برین هر چقد تعدادمون کم تر بهتر
یورا : باشه .
و بعد اماده شدیم و رفتیم
( ویو ریکی )
با پسرا رفتیم کمپانی ساعت 9 صبح بود داشتم میرفتم تو کمپانی که دوتا دخترو دیدم فک کردم میخان بیان کاراموز شن ولی یکیشون خیلی اشنا بود نکنه یورا باشه نه حتما خیالاتی شدم
(ویو یورا)
رسیده بودیم جلوی کمپانی
جسی : یورا نگاه کن ریکیه
یورا : ها چی ؟
جلومو نگاه کردم اره خودش بود یه نگاه کوتا به من و جسی انداخت و زود رفت
جسی :حتما نشناختمون
(ویو جسی )
جسی : خیلیه خوب بیا بریم تو کمپانی شاید بتونی بیشتر ببینیش
یورا جواب نداد نگاش کردم داشت گریه میکرد
هیچوقت فکر نمیکردم اون انقد به یکی وابسته شه
جسی : یورا خوبی
اشکاشو پاک کرد
یورا : اره بیا بریم
جسی : نمیخای بیشتر ببینیش
یورا : نه فقط از دوستت بخواه برام یه شغل تو کمپانی پیدا کنه تا بتونم گاهی ببینمش
جسی : باشه . پس باید بریم تو کمپانی
بزور بردمش تو کمپانی چند باری ریکی رو دید ولی خوب بیشتر میخاست رو شغل جدیدش تمرکز کنه
دوست من یکی از کسایی بود که نفوذ زیادی تو کمپانی داشت رسیدم به دفتر کار دوستم
در زدم
و گفت بیا تو
جسی : چطوری الیس
الیس : جسی دلم برات تنگ شده بود و بعد همو بغل کردیم
(ویو یورا )
الیس : خوب چه عجب یادی از من کردی
جسی : راستش اومد واسه دوستم یه شغل پیدا کنم
الیس : خوبه ولی من باید ازش ازمون بگیرم و ببینم چه شغلی بدردش میخوره ما فعلا یه مدیر برنامه و یه مربی رقص لازم داریم تو هر کدوم بهتر بود همون شغلو بهش میدم
جسی : ممنون
خوب پارت بعد تا چند دقیقه دیگه میزارم
لطفا حمایتم کنید
( ویو یورا )
از خواب پا شدم دیدم کل دخترا بالای سرم هستن
یورا : چی شده چرا همه بالای سرم جمع شدین
لیسا : اگه به ریکی علاقه داشتی باید بهمون میگفتی
یورا : چی داری میگی
هانا: تو خواب هی اسمشو صدا میزدی و گریه میکردی روانی
جسی : تازه تونستم رمز گوشیتو بفهمم تاریخ تولد ریکی بود
یورا : شما نباید میفهمیدید
گریم گرفت
یونا بغلم کرد
یونا : خوب بهم بگو هرچی که میخای بگو
یورا : چرا من باید از اون خوشم میومد . چرا باید باهام انقد خوب رفتار میکرد که بهش وابسته میشدم ازش متنفرم
یونا : مطمعنم خود اونم نمیخاست اینجوری شه ولی وقتی ایدل میشی باید حواست به همه چی باشه
اشکامو پاک کردم
یورا : فک میکنی بتونم برم ببینمش
یونا : نمیدونم ولی دوست جسی تو کمپانی بی لیفت یه دوست داره مگه نه
جسی : اره ولی یورا شاید فقط بتونی بری از دور ببینیش
یورا : همینم کافیه . ولی مگه امروز تعطیل نیست ؟
جسی : فردا اره ولی امروز اونا کار میکنن
یورا : اها خوب بریم
هانا : بهتره خودتو جسی برین هر چقد تعدادمون کم تر بهتر
یورا : باشه .
و بعد اماده شدیم و رفتیم
( ویو ریکی )
با پسرا رفتیم کمپانی ساعت 9 صبح بود داشتم میرفتم تو کمپانی که دوتا دخترو دیدم فک کردم میخان بیان کاراموز شن ولی یکیشون خیلی اشنا بود نکنه یورا باشه نه حتما خیالاتی شدم
(ویو یورا)
رسیده بودیم جلوی کمپانی
جسی : یورا نگاه کن ریکیه
یورا : ها چی ؟
جلومو نگاه کردم اره خودش بود یه نگاه کوتا به من و جسی انداخت و زود رفت
جسی :حتما نشناختمون
(ویو جسی )
جسی : خیلیه خوب بیا بریم تو کمپانی شاید بتونی بیشتر ببینیش
یورا جواب نداد نگاش کردم داشت گریه میکرد
هیچوقت فکر نمیکردم اون انقد به یکی وابسته شه
جسی : یورا خوبی
اشکاشو پاک کرد
یورا : اره بیا بریم
جسی : نمیخای بیشتر ببینیش
یورا : نه فقط از دوستت بخواه برام یه شغل تو کمپانی پیدا کنه تا بتونم گاهی ببینمش
جسی : باشه . پس باید بریم تو کمپانی
بزور بردمش تو کمپانی چند باری ریکی رو دید ولی خوب بیشتر میخاست رو شغل جدیدش تمرکز کنه
دوست من یکی از کسایی بود که نفوذ زیادی تو کمپانی داشت رسیدم به دفتر کار دوستم
در زدم
و گفت بیا تو
جسی : چطوری الیس
الیس : جسی دلم برات تنگ شده بود و بعد همو بغل کردیم
(ویو یورا )
الیس : خوب چه عجب یادی از من کردی
جسی : راستش اومد واسه دوستم یه شغل پیدا کنم
الیس : خوبه ولی من باید ازش ازمون بگیرم و ببینم چه شغلی بدردش میخوره ما فعلا یه مدیر برنامه و یه مربی رقص لازم داریم تو هر کدوم بهتر بود همون شغلو بهش میدم
جسی : ممنون
خوب پارت بعد تا چند دقیقه دیگه میزارم
لطفا حمایتم کنید
۱.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.