Why didn't you leave it?! p5
تهیونگ:امم از.ت بنظرت لباست مناسب مدرسه هست؟(جدی)
ا.ت:لباسم به خودم مربوطه
خواست از کنارش رد بشه که تهیونگ نذاشت
(تهیونگ حتی تو بچگی هم داره قلدری میکنه ها 😂)
ا.ت:چته؟(داد)
تهیونگ:صداتو بیار پایین (جدی)
ا.ت:خب برو اونور میخوام برم خونه
تهیونگ:اولن لباست خیلی کوتاه و بازه هم پسرا مزاحمت میشن و کار دستت میدن هم از سرما میمیری
ا.ت:میخوام پسرا کار دستم بدن و میخوام از سرما بمیرم تا بلکه از این زندگی راحت شم
محکم از کنار تهیونگ رد شد
ویو تهیونگ
نمیدونم چرا ولی نگرانش بود خیلی ازش خوشم اومده بود ولی افسرده بود میدونستم ممکن کار خوبی با خودش نکنه پس از دور همیشه مراقبشم
(پسرمون جنتلمنه ها😎)
۴ ماه بعد
دخترک رفت روی پل وایساد رفت لبه پل و آخرین حرفاش رو تو دلش زد
ا.ت:هع دیگه نمیتونم تحمل کنم اون از عمه عوضی بابام که اذیتم میکنه این از اینور که دوباره اون خواب رو میبینم و تقاشیام رو خراب میکنم از همه متنفرم حداقل اگه بمیرم میرم پیش مامان و بابام
خودش رو ول کرد که یه دست گرفتش و کشوند تهیونگ بود افتاد رو تهیونگ و لباشون به هم خورد بعد ۱ مین ا.ت پاشد
تهیونگ محکم دستش و گرفت و برد یه گوشه
تهیونگ:تو عقلت رو از دست دادی مگه نگفتی میمیری احمق داری خودکشی میکنی که جی بشه مگه با خود کشی چیزی درست نیشه؟(عربده)
ا.ت:هققق حداقل از زندگی فاکی هقققق خلاص میشم هققق دیگه اذیت نمیشم و هققق تنها نیستم دیگه نمیخوام زنده باشم چرا گرفتیممممم هققققق(داد و گریه)
تهیونگ:احمققق بس کن ا.ت به خودت بیا تو منو داری
ا.ت:نه ندارم من کسیو ندارم جز خاطرات و درد و گریه و افسردگی
ا.ت:لباسم به خودم مربوطه
خواست از کنارش رد بشه که تهیونگ نذاشت
(تهیونگ حتی تو بچگی هم داره قلدری میکنه ها 😂)
ا.ت:چته؟(داد)
تهیونگ:صداتو بیار پایین (جدی)
ا.ت:خب برو اونور میخوام برم خونه
تهیونگ:اولن لباست خیلی کوتاه و بازه هم پسرا مزاحمت میشن و کار دستت میدن هم از سرما میمیری
ا.ت:میخوام پسرا کار دستم بدن و میخوام از سرما بمیرم تا بلکه از این زندگی راحت شم
محکم از کنار تهیونگ رد شد
ویو تهیونگ
نمیدونم چرا ولی نگرانش بود خیلی ازش خوشم اومده بود ولی افسرده بود میدونستم ممکن کار خوبی با خودش نکنه پس از دور همیشه مراقبشم
(پسرمون جنتلمنه ها😎)
۴ ماه بعد
دخترک رفت روی پل وایساد رفت لبه پل و آخرین حرفاش رو تو دلش زد
ا.ت:هع دیگه نمیتونم تحمل کنم اون از عمه عوضی بابام که اذیتم میکنه این از اینور که دوباره اون خواب رو میبینم و تقاشیام رو خراب میکنم از همه متنفرم حداقل اگه بمیرم میرم پیش مامان و بابام
خودش رو ول کرد که یه دست گرفتش و کشوند تهیونگ بود افتاد رو تهیونگ و لباشون به هم خورد بعد ۱ مین ا.ت پاشد
تهیونگ محکم دستش و گرفت و برد یه گوشه
تهیونگ:تو عقلت رو از دست دادی مگه نگفتی میمیری احمق داری خودکشی میکنی که جی بشه مگه با خود کشی چیزی درست نیشه؟(عربده)
ا.ت:هققق حداقل از زندگی فاکی هقققق خلاص میشم هققق دیگه اذیت نمیشم و هققق تنها نیستم دیگه نمیخوام زنده باشم چرا گرفتیممممم هققققق(داد و گریه)
تهیونگ:احمققق بس کن ا.ت به خودت بیا تو منو داری
ا.ت:نه ندارم من کسیو ندارم جز خاطرات و درد و گریه و افسردگی
۸.۵k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.